گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

صاحب راز...

سخن گفتن و تکاپو برای راز زدایی از اموری که ذاتا کشف ناشدنی هستند، شوق و ذوقی غریب دارد. با اینکه شاید بدانیم این راز سر به مهر هرگز به چنگ نیاید اما شهوت رازدانی انسان را ترغیب به جُستن می کند و آدمی متحیر و مشتاق بر دیوارهای بلند معنی سرک می کشد تا بلکه بفهمد صاحب خانه راز، چه در پس پرده دارد؟ هیهات از این تلاش نافرجام که پس از عمری تکاپو باید گفت که نداستم چه بود و چرا چنین بود؟

۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

بازسُرایی تجارب شاعرانه

آیا می توان انتظار داشت که یک شاعر، شعر خویش را " بازسُرایی" کند؟ مقصود من از باز سرایی، ویرایش و دستکاری شعر نیست بلکه سرودن آن به هملن کیفیت نخستین است. البته بعید است شاعری یافت شود که شعری را دوبار سروده باشد . گویی که هر شعر، پس از سرایش از ذهن و ضمیر شاعر دور می شود.
اگر در این بین بخواهیم میان تجربه ی شاعران و پیامبران قیاسی انجام دهیم شاهد یک تفاوت قابل توجه خواهیم بود. به عنوان مثال حضرت رسول -ص- در قران بارها تجارب مشابهی را داشته است و گاه این تجارب نعل به نعل بازسرایی شده اند و یا با اندک تغییری دوباره سروده شده اند.
البته این موضوع نیاز به بررسی بیشتری دارد اما شاید به عنوان یک نتیجه گیری اولیه بتوان گفت که منبع الهام پیامبران بر خلاف شاعران مضامین اش را پس از سروده شدن، رها نمی کند و آن اندازه که لازم بداند آنها را " بازسُرایی" می کند.

۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

اصالت ظاهر یا ...

الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿1﴾
سپاس خداى را که پدید آورنده آسمان و زمین است [و] فرشتگان را که داراى بال هاى دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند پیام آورنده قرار داده است در آفرینش هر چه بخواهد مى افزاید زیرا خدا بر هر چیزى تواناست (1)

قرآن دارای یک سری آیاتی است که انتخاب نوع برخورد با آنها بسیار حساس به نظر می رسد. بطور مثال آیه هایی که سخن از علم داود و سلیمان دارد و پرواز سلیمان بر باد و یا زنده نگه داشتن چند نفر به مدت 309 سال و ... دارد را می توان از این دسته دانست.
در آیه فوق نیز سخن از فرشتگان چند باله است. اینکه ایا بایستی این ایات را حمل بر ظاهر کرد یا برداشتی دیگر از آن داشت مساله مهمی است. به نظر من حتی اگر این گزاره ها را مجازی یا تمثیلی تلقی کنیم، آنگاه یافتن مقصود مورد نظر ایه نیز بدین سادگی ها نخواهد بود و گاه بافندگی های غیر قابل قبولی نیز در این میان شکل می گیرد. البته در این آیه قید یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ نشان دهنده این است که این مخلوقات که موجب شگفتی شماست بر خداوند بسیار آسان است و شاید این کمکی به طرفداران اصالت ظاهر باشد که برخوردی مستقیم با ایات دارند.

۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

ارتباط و اثر

آنچه که به یک رابطه جهت و اعتبار می دهد، هرگز طولانی بودن آن نیست بلکه شدت و کیفیت آن است. چه بسا رابطه های مدیدی که با یک واقعه جدی از هم می گسلند و چه آشنایی کوتاهی که گاه صمیمیت و همدلی سالیان را گویی با خود دارد.
گاه پیش می آید که حضور شخصی در زندگی ما تنها به اندازه یک نگاه است و یا شاید زمانی به قدر بیان یک جمله یا بیشتر و اما همین کافی است تا حالی را دگرگون سازد.
به نظر می رسد یکی از آفات یک رابطه طولانی، کاهش کیفیت و اثرگذاری آن رابطه است. شاید در ارتباط شمس و مولانا، شمس دریافته بود که دیگر آن تاثیر را بر روح و جان مولانا ندارد و لذا ترک وی کرد ( گرچه روایت های تاریخی مسائل دیگری را بیان کرده اند).
در واقع شمس از مولانا کناره گرفت تا شاهد شکفتن مولانا باشد و راز اثرگذاری نیز شاید در خاتمه دادن به موقع یک ارتباط است.

۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

سخاوت های خداوندی

قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿67﴾
گفت تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر کنى (67)
یک نکته اگر بخواهیم از مواجهه موسی و مرد اسرارآمیز بگوییم این است که گرچه از همان ابتدا مرد اسرارآمیز به جد می گوید که این همراهی بر تو ( موسی ) گران و ناممکن است و ظاهرا ناخوانده می توان دریافت که او درست می گوید اما موسی با وی همراه می شود و به نظر من علت این است که هیچ گزاره و سخنی که تجربه نشده باشد، اعتبار چندانی در باور فرد ندارد و به همین دلیل است که موسی مشتاقانه و علی رغم سخن مرد اسرارآمیز باز هم با وی همراه می شود.
در داستان ابراهیم و درخواست وی از خداوند دال بر رویت چگونگی زنده کردن مردگان هم حکایت همین است و ابراهیم گرچه به قول خداوند باور دارد اما این باور وی، عطش تجربه عینی اش را خاموش نمی کند.
البته گرچه به قول مولانا نباید کار پاکان را در قیاس با خویش آورد ( کار پاکان را قیاس از خود مگیر/ گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر) اما از این جهت که هر انسانی که رابطه ای ایمانی با خداوند برقرار می کند، عطش داشتن تجربه های ناب گاه قرار از وی می ستاند امیدوارم که خداوند برای بندگان دیگر خویش نیز سخاوت به خرج دهد و گاه کاری بکند از آن کارها که افتد و دانی.

۳۱ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

رویای آنچه گذشت

قبل تر ها فیلمی را دیدم که گرچه نامش از خاطرم رفته است اما آن فیلم واجد صحته هایی بود که روایت کننده تجربه ای شگفت انگیز و دل انگیز بود و من همیشه به آن سکانس فکر می کنم. فیلم روایت زندگی مردی سالخورده بود که به نحوی می توانست به جوانی خود سفر کرده و شاهد تصمیمات مهم زندگی خود باشد. در یکی از این صحنه ها مرد شاهد آخرین گفتگوی خود و معشوقه اش است که در گذشته بدلیل غرور مرد به جدایی منجر شده و وقتی او این صحنه را دوباره می بیند با استیصال بر سر خودِ جوان شده اش فریاد می کشد که برو دنبالش ... نزار بره ... و سخنانی از این قبیل.
من فکر می کنم که اگر آدمی می توانست این شانس را داشته باشد که لحظه های تاثیرگذار زندگیش را دوباره و این بار به عنوان ناظر ببیند، اوضاع برای وی در ادامه بسیار متفاوت می شد.
همه ما در زندگی لحظاتی داریم که دوست داریم دوباره تکرار شود تا بلکه این بار تصمیمی متفاوت اتخاذ کنیم و یا فقط بتوانیم ببینیم که چه کرده ایم و چرا؟

۲۹ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۲۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

خدا و امید

در باره خدا البته گفته اند که نمی توان به قطعیت گفت که خدا چه می کند و یا حتی چه نمی کند و اصولا اینکه کار خدا برهان بردار نیست و اینکه از چه روش و مبنایی استفاده می کند را کسی نمی داند. جدای از پیچیده بودن رابطه با خداوند اما یک خصوصیتی را به نظرم به قطعیت می توان گفت که خداوند داراست و کاری را می توان گفت که یقینا انجام می دهد و آن نیست جز غافلگیر کردن انسان ها یا به قول ادبیات امروزی سورپرایز. معمولا همیشه خداوند کاری می کند که این حس در آدمی بوجود آید. اصولا این را من ذاتی خدا می دانم که کاری کند که هیچکس به ذهنش خطور نمیکند. و به نظرم این راز امیدوار بودن همیشگی باورمندان به خداست. حتی در سخت ترین وضعیت ها هم می توان به خدا امیدوار بود و چشم به حادثه ای دوخت که همه نگاه ها را خیره خواهد کرد.

۲۵ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

تغییر عقیده، اصیل یا کاذب؟

تغییر عقیده دادن فی نفسه نه تنها فرایندی واپسگرایانه محسوب نمی شود بلکه حتی نشان از ترقی و بعضا حرکت رو به جلوی آدمی دارد. البته باید یک نکته را در نظر گرفت و آن این است که از اصلی ترین لوازم تغییر عقیده، خضوع و احتیاط در برابر دیگر عقاید است. این را خصوصا در باره کسانی باید در نظر داشت که عقایدشان دگرگون می شود. به فرض مثال فردی متشرع را در نظر بگیرید که با تعصب بر عقیده خود پای می فشارد و پس از مواجهه با دیگر نظریات معرفتی، عقیده خود را وا نهاده و به سمت مقابل می گراید و یا شیعه ای را به یاد بیاورید که حقیقت را زین پس در مکتب تسنن می یابد و یا اهل سنتی که اکنون شیعیان را واجد حق می شمارد و خود را به جمعیت آنان می رساند. همه این ها نشان از تغییر عقیده جدی دارند و باید در نظر داشت که چنانچه همراه با این تغییر عقیده، فروتنی و احتیاط معرفتی در سپهر معرفتی آدمی در نظر گرفته نشود، آن هنگام بایستی به طور جِِد سراغ رگه های روانی و ریشه های روانشناختی این تغییر عقیده رفت چرا که به نظر من در این موارد اصولا معرفت جدید اصالت ندارد بلکه یک واکنش روانی از سوی فرد است. من به شخصه از کسانی که دچار تغییر عقیده ی تهاجمی می شوند پرهیز می کنم بخصوص که عمدتا با خشم و بی پرده گذشته خود را تقبیح و حال خود را می ستایند حال آنکه چنانچه این هجرت معرفتی واجد اصالت می بود، قطعا در کنار آن خشوع، سکوت و نوعی حیرت نیز متولد می شد.

۲۳ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

موسی و تقابل اخلاق مدارانه

داستان مواجهه موسی با مرد اسرارآمیزی که در سوره کهف از آن سخن رفته است حاوی یک نکته بسیار مهم است. به گمان من آنچه که موسی انجام می دهد، یعنی اینکه در برابر هر عمل به ظاهر غیر معقول و نامنصفانه مرد اسرارآمیز زبان به شکایت و چرایی برمی دارد، دقیقا همان کاری است که اخلاقا بایستی انجام دهد. اگر موسی به توصیه آن مرد اسرارآمیز زبان به کام می گرفت و با وی همراه می شد، مشخص نبود که در پایان داستان چه بدست می اورد و این احتمال وجود داشت که در برابر شرارت و ظلم نیز حساسیت وی از میان برود و نه تنها از حکمت بی بهره شود که اخلاق را نیز از کف بدهد. لذا بنا به آنچه که در متن قرآن نیز آمده، مرد اسرارآمیز صراحتا به موسی می گوید که این همراهی ممکن نیست چرا که تو " چگونه مى توانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى صبر کنى "

قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿66﴾ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿67﴾ وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿68﴾

باز از این مورد می توان اینطور برداشت کرد که پیروی کردن از هیچ شخصی بصورت کورکورانه و از روی باور و ایمان بی دلیل مجاز نیست حتی اگر در موقعیتی باشیم که بازیگران این صحنه از یک سو پیامبر خدا و از سویی دیگر عالمی از سوی خدا باشد و آنچه که اینجا برجسته و مهم است پایدار ماندن بر اخلاق و جوانمردی است که موسی در هر سه رویارویی جنجالی، از خود واکنشی بر مبنای اخلاق و انسانیت نشان می دهد.

۲۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

ارزش آدمی...

هویت همه موجودات تقریبا با محل زندگی آنها تعریف می شود. دست کم نخستین شاخصه ای که در شناخت آدمی از دیرباز تا کنون و حتی قبل از نام، مورد توجه بوده همین محل زندگی و قومیت هر فرد است. تقسیم بندی های کهن نیز نه بر اساس عقیده و باور که بر اساس قلمرو زیستی هر شخص بوده. در تورات با وجود اینکه ما با پدیده ای اعتقادی و روبرو هستیم اما کماکان خودی و غیر خودی با نژاد و محل سکونت رقم میخورد. حتی در جاه هایی که این مساله به خطر می افتد، یَهُوَه تلاش می کند تا محل جدیدی را به قومیت یهود بدهد و کماکان مرز میان خودی و غیر خودی از فاکتورهای نژادی تبعیت می کند. در قرآن گرچه بر این موضوع ارزش نهاده شده اما به عنوان اصل در نظر گرفته نشده است و گستره ی خودی ها را بی نهایت دانسته و خدایی را تصویر می کند که همه را به عنوان مسلمان می پذیرد فارغ از هر نژاد و قومیتی که باشند. قران البته فضایی را نیز تصویر می کند که در ان همه به یک دایره و یک تقسیم بندی داخل شده اند و آن زمانی است که همه مخلوق خدایند و در نظر وی همه به یک دیده نگریسته می شوند.
من از این مقدمه می خواهم نتیجه گیری کنم که دیدگاه اصیل خداوندی را می توان در یکسان دانستن همه انسان ها دریافت و آن زمانی است که تمایزهای میان باورها، ملیت ها، رنگ ها و نژاد ها تاثیری در تقسیم بندی خودی و غیر خودی نداشته باشد و همه را به دیده خدایی از خود ببینیم و دقیقا آن زمان است که هر انسانی با دیگری یکسان دانسته شده و ارزش جان هرکس با دیگری برابر خواهد شد.

۱۴ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس