مساله شر و رنج در سرتاسر تاریخ اندیشه بشری ردپای بزرگ و برجسته ای از خود بر جای نهاده است. به نظر من درد و رنج آنچنان که برخی گفته اند عدمی نیست و هیچ دلیلی بر اصالت وجودی خیر در این میان نیست و در واقع ساحت وجودی هر دو حالت خیر و شر یکسان است. به عنوان مثال منشا احساس رنج در واقع همان منشا احساس شادی است.به عبارتی دیگر به نظر من شادی، حالت دیگر غم و ناراحتی است و ویرانی حالت دیگری از آبادی و بیماری حالت دیگری از تندرستی است بدین دلیل که این دو بدون هم بی معنی اند و بدون وجود یک حالت نمی توان حالت دیگر را متصور بود. در مواردی حتی ما نمی توانیم به درستی بگوییم که آیا پدیده الف، خیر است و موجب شادی یا شر است و موجب درد و رنج. چرا که در عمده موارد این ارتباط ما انسان ها به پدیده هاست که خیر و شر را تعیین می کند. به عنوان مثال بارش باران را در نظر بگیرید که بر زمین می بارد و بر بی پناهان و ضعیفان رنج بسیار می آورد و برای بسیار ی از کسان نشاط و فرح و برکت است. حتی آن دسته از پدیده های انسانی که اراده ی مستقیم انسان آن را بوجود می آورد هم چنین اند. از جمله جنگ که برای عده ای کثیر رنج و نابودی است و برای شماری ثروت و جاه و رهایی.
باری به گمانم توضیح اینکه پدیده ای مطلقا شر است یا خیر، بسیار مشکل است و در این موارد بررسی های کلی و نگاه از بالا ما را به جایی نمی رساند و شاید واقعیت تلخ این باشد که شادی و خیر ما در گرو رنج و درد دیگری است.