داستان مواجهه موسی با مرد اسرارآمیزی که در سوره کهف از آن سخن رفته است حاوی یک نکته بسیار مهم است. به گمان من آنچه که موسی انجام می دهد، یعنی اینکه در برابر هر عمل به ظاهر غیر معقول و نامنصفانه مرد اسرارآمیز زبان به شکایت و چرایی برمی دارد، دقیقا همان کاری است که اخلاقا بایستی انجام دهد. اگر موسی به توصیه آن مرد اسرارآمیز زبان به کام می گرفت و با وی همراه می شد، مشخص نبود که در پایان داستان چه بدست می اورد و این احتمال وجود داشت که در برابر شرارت و ظلم نیز حساسیت وی از میان برود و نه تنها از حکمت بی بهره شود که اخلاق را نیز از کف بدهد. لذا بنا به آنچه که در متن قرآن نیز آمده، مرد اسرارآمیز صراحتا به موسی می گوید که این همراهی ممکن نیست چرا که تو " چگونه مى توانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى صبر کنى "

قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿66﴾ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿67﴾ وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿68﴾

باز از این مورد می توان اینطور برداشت کرد که پیروی کردن از هیچ شخصی بصورت کورکورانه و از روی باور و ایمان بی دلیل مجاز نیست حتی اگر در موقعیتی باشیم که بازیگران این صحنه از یک سو پیامبر خدا و از سویی دیگر عالمی از سوی خدا باشد و آنچه که اینجا برجسته و مهم است پایدار ماندن بر اخلاق و جوانمردی است که موسی در هر سه رویارویی جنجالی، از خود واکنشی بر مبنای اخلاق و انسانیت نشان می دهد.