گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

تجربه های عاشقانه...

به گمانم تجربه های عاشقانه در زندگی هر انسانی اگر اتفاق بیفتد، فقط و تنها فقط یک بار خواهد بود. به دیگر سخن نمی توان متصور بود که چنین تجارب سنگین عاطفی را چند نوبت در زندگی چشید و پنداشت که همگی آنها راستین است. به تصور من وارد شدن مداوم در رابطه های ناپایدار و دوستی هایی که موجب احساس های عمیق می شوند نه تنها لذت بخش نیست که بعضا احساس آدمی را به نوعی سردرگمی و سطحی نگری می اندازد. بر این باور هستم که ابراز احساسات از دریچه کلماتی که بار عاشقانه عمیق دارند اگر براحتی بر زبان ما جاری شوند، نه تنها معادل معنای راستین آن نیستند بلکه نشانگر وجود لایه های سطحی از احساس و شیفتگی که گاه از عادت یا خوف از ترک عادت است که شکل یافته است.
گاهی فکر می کنم که بازیابی تجارب عاشقانه برای کسانی که در سطحی قابل توجه آن را درک کرده اند ناممکن یا بسیار دشوار می باشد مگر آنکه این تجربه این بار نه از درون که از بیرون به آدمی عرضه شود.

۳۰ آذر ۹۴ ، ۲۱:۵۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

انسان دیوانه یا عاشق؟

انسان عاشق، خوانش دیگر انسان دیوانه است. دیوانگی وجه دیگر عاشقی است و تا دیوانه نباشید عاشق نخواهید شد. وادی جنون آنچنان در وادی عشق تنیده شده که میانشان نمیتوان مرزی متصور شد. قرآن در آیه ای تاثبرگذار پذیرفتن امانت الهی را نشان از دیوانگی انسان می داند .

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿72﴾
ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى دیوانه بود (72)

عده ای از عارفان و صاحبان رای در باب چیستی امانت الهی، آن را به عشق تاویل کرده اند. در واقع اگر قول این دسته از صاحب نظران را بپدیریم، انسان حامل عشق، انسانی است که پای در وادی جنون و دیوانگی و شوریده سری می گذارد. عالمی که بر خلاف تعاریف معمول نه تنها خالی از تعقل و اندیشه نیست که گاه عین عقل است.
در ادبیات عرفانی ما انسان بی حاصل از عشق، شایسته نابودی است . حافظ در این باره می گوید:
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فِتوای من نماز کنید

باری آنکه در وادی عشق پای میگذارد در واقع بر دیوانگی خویش پای فشرده و در راهی رفته است که زیبنده حاملان امانت خداوندی است.

۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

تورات و عرفان یهودی...

در مطالعه گاه و بیگاه عهد عتیق، گاه به نتایجی می رسم که به نظرم جای کار بسیار دارد. یکی آنکه لحن سخت و تکلیف مدارانه تورات چگونه بعد ها منجر به زایش عرفان یهودی شده است؟ یکی از دلایلی که یهودیان عیسی ناصری را هرگز نپدیرفتند ظاهرا این بوده است که وی را در قواره عارفان خود و یا حتی شاید کمتر از آنها می یافتند. در واقع معجزات مورد روایت عیسی ناصری را در نزد عرفای خود حاضر و جاری می دیده اند. البته من بحثم اینجا چرایی عدم مقبولیت عیسی ناصری نیست. بلکه سخن این است که لحن گاه بسیار خشن تورات چگونه توانسته عارفانی در قواره عیسی ناصری بسازد؟ مختصر جوابی را با مطالعه متون یهودی می توان ارائه داد و آن اینکه یهودیان برای گسترش تورات تصمیم می گیرند که آن را به روز کنند البته با ارائه تفاسیر و قرائت های درخور و همجوار با متن. شاید که نه دقیقا چیزی شبیه کاری که مسلمانان حتی امروزه نیز انجام می دهند. می توان تصور کرد که یکی از این رویکردها، رویکرد عرفانی و رحمانی به تورات بوده باشد. البته من مستنداتی در این باره فعلا نیافته ام اما حدس میزنم که بایستی چنین مدارکی را بتوان در متون کهن تفسیری و کلامی یهودی یافت چرا که در نوع فقهی و تفسیر به روز ان در تلمود شواهد بسیاری وجود دارد.
باری ذکر این نکته لازم است که به نظر من استخراج عرفان و قرائت های مهرورزانه از قران بسی ممکن تر و سهل تر از تورات است. باید دید دانشمندان یهودی تا چه حد زبردست بوده اند که چنین کار سترگی را احتمالا انجام داده اند؟

۱۴ آذر ۹۴ ، ۲۱:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

چیستی انسان...

گاهی به نظرم می آید که بهترین خوانش از چیستی " انسان "، این است که " انسان موجودی دارای عواطف و احساسات پیشرفته است ". شخصا ممتاز ترین ویژگی بشری را احساسات وی می دانم یعنی همان ویژگی که مستقیما عامل زایش آرزو و خواستن و طلبیدن است. آنچه که از آغاز تا اکنون زندگی بشر را به وادی های حیرت انگیزی کشانده است و همچنان چشم وی را به جهان آفاقی و انفسی هرچه بیشتر باز می کند. به گمانم تا بشر، موجودی با احساسات اینچنینی باقی بماند، کماکان طالب کشف و شناخت هستی است و آنگاه که این احساسات رشدیافته از آدمی ستانده شود، چیزی که باقی می ماند آنقدر نیست که ارزش سخن داشته باشد.

۰۱ آذر ۹۴ ، ۲۱:۵۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس