در مطالعه گاه و بیگاه عهد عتیق، گاه به نتایجی می رسم که به نظرم جای کار بسیار دارد. یکی آنکه لحن سخت و تکلیف مدارانه تورات چگونه بعد ها منجر به زایش عرفان یهودی شده است؟ یکی از دلایلی که یهودیان عیسی ناصری را هرگز نپدیرفتند ظاهرا این بوده است که وی را در قواره عارفان خود و یا حتی شاید کمتر از آنها می یافتند. در واقع معجزات مورد روایت عیسی ناصری را در نزد عرفای خود حاضر و جاری می دیده اند. البته من بحثم اینجا چرایی عدم مقبولیت عیسی ناصری نیست. بلکه سخن این است که لحن گاه بسیار خشن تورات چگونه توانسته عارفانی در قواره عیسی ناصری بسازد؟ مختصر جوابی را با مطالعه متون یهودی می توان ارائه داد و آن اینکه یهودیان برای گسترش تورات تصمیم می گیرند که آن را به روز کنند البته با ارائه تفاسیر و قرائت های درخور و همجوار با متن. شاید که نه دقیقا چیزی شبیه کاری که مسلمانان حتی امروزه نیز انجام می دهند. می توان تصور کرد که یکی از این رویکردها، رویکرد عرفانی و رحمانی به تورات بوده باشد. البته من مستنداتی در این باره فعلا نیافته ام اما حدس میزنم که بایستی چنین مدارکی را بتوان در متون کهن تفسیری و کلامی یهودی یافت چرا که در نوع فقهی و تفسیر به روز ان در تلمود شواهد بسیاری وجود دارد.
باری ذکر این نکته لازم است که به نظر من استخراج عرفان و قرائت های مهرورزانه از قران بسی ممکن تر و سهل تر از تورات است. باید دید دانشمندان یهودی تا چه حد زبردست بوده اند که چنین کار سترگی را احتمالا انجام داده اند؟