گاهی فکر می کنم خدایی را که نمی شود دید و با وی سخن گفت چگونه توقع ایمان از انسان دارد؟ به نظرم از اساس این ادعا اشتباه است که خداوند ایمان بی نشانه را از کسی خواسته باشد و قطعا برای هر کسی که وی را بخواهد و بخواند چیزی عرضه خواهد کرد.
گفتگوی جالبی در نهج البلاغه میان امام علی -ع- و یکی از یارانش نقل شده در باره دیدن خدا. جالب این است که امام نیز خدایی را که نشود دید، شایسته پرستیدن نمی داند.
وقد سأله ذِعلبٌ الیمانی فقال: هل رأیت ربّک یا أمیرالمؤمنین؟ فقال علیه السلام :
أَفأَعْبُدُ مَا لا أَرَى ؟
قال: وکیف تراه؟
قال: لاَ تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ، وَلکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِِْیمَانِ،
«ذغلب یمانى»از امام پرسید:«اى امیر مؤمنان آیا پروردگارت را دیدهاى؟»امام در پاسخش فرمود:پس من کسى را مىپرستم که ندیده باشم؟پرسید چگونه او رامشاهده فرمودهاى؟ »امام پاسخ داد:
چشمها هرگز او را آشکارا نمىبینند،اما قلبها با نیروى حقیقت ایمان وى را درک میکنند،
پس امام نیز این قاعده را تایید کرده اند که ایمان پس از معرفت است و معرفت نیازمند روئیت و دیدار و نشانه است حال این دیدار همانطور که گفته شده فوق طاقت چشم ها و ابصار است.
ادامه خطبه بدین شرح است:
قَرِیبٌ مِنَ الاََْشْیَاءِ غَیْرُ مُلاَمِسٍ، بَعِیدٌ مِنْهَا غَیْرُ مُبَایِنٍ، مُتَکَلِّمٌ بِلاَ رَوِیَّةٍ07، مُرِیدٌ بِلاَ هِمَّةٍ صَانِعٌ لاَ بِجَارِحَةٍ لَطِیفٌ لاَ یُوصَفُ بِالْخَفَاءِ، کَبِیرٌ لاَ یُوصَفُ بِالْجَفَاءِ بَصِیرٌ لاَ یُوصَفُ بِالْحَاسَّةِ، رَحِیمٌ لاَ یُوصَفُ بِالرِّقَّةِ، تَعْنُو…7 الْوُجُوهُ لِعَظَمَتِهِ، وَتَجِبُ الْقُلُوبُمِنْ مَخَافَتِهِ.
به همه چیز نزدیک است اما نه آنطور که به آنها چسبیده باشد،از همه چیز دور است اما نهآنچنان که از آنها بیگانه باشد،سخن مىگوید اما نه اینکه قبلا نیاز به اندیشه داشته باشد، اراده مىکند اما نه اینکه پیش از آن نیازمند به فکر و تصمیم باشد صانع و سازنده است اما نهبا اعضاء و جوارح،لطیف است اما نه اینکه«مخفى»باشد،بزرک و قدرتمند است اما نهاینکه جفا کار باشد.بینا است ولى نه با حس باصره،و رحیم است اما نه به این معنى که نازکدلباشد چهرهها در برابر عظمتش خاضع،و قلبها از هیبتش مضطربند!.
نهج البلاغه - خطبه 179 - ترجمه مکارم