گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

۱۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

مرگ عاطفه ...

دیروز ها، جان هایی از شنیدن ظلم فرو رفته بر کسی، به تنگ می آمد. با دیدن کسانی که بی گناه در خون خود غلتان می شدند، اشک ها سرازیر می شد و نعره ها از گلوها به اسمان می رفت. امروز اما هیجان زندگی به این است که سلاح های مرگبار تازه ساخته شده چند نفر را یکجا به کام مرگ فرو می برد؟ یا اینکه داعش قربانیان بعدی را چگونه به نیستی خواهد کشاند؟ فردا علیه چه کسانی فریاد اعدام باید گردد، سر داده خواهد شد؟
به نظرم چیزی از عاطفه ی ما نمانده است.
انسانی که با هیجان ویدئوهای قتل و کشتار را به تماشا می نشیند، چه عاطفه ای دارد؟
کودکی که بمب های مرگبار را برای فرو ریختن بر سر کودک دیگری نقاشی می کند، چه عاطفه ای دارد؟
کسانی که برای حفظ تخت و تاج خود، هر دم کسانی را به ورطه ی نیستی می کشانند چه عاطفه ای دارند؟
کسانی که با افتخار پرچم داعش را در دست دارند، چه عاطفه ای دارند؟
تحلیل گرانی که خون ها را کم رنگ و پر رنگ می بینند چه عاطفه ای دارند؟
قومی که به گناه اختلاف عقیده، قتل عام می کنند چه عاطفه ای دارند؟
رسانه ای که رونق کسب و کارش را در وجود تنش و کشتار می یابد، چه عاطفه ای دارد؟
من و تو ایی که شنیدن کشتار صدها انسان آرزومند در روز، خم به ابرویمان نمی اید، چه عاطفه ای داریم؟

۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

لحظه ی شوم...

روانشاسی انتحار و اعمال اینچنینی به واقع چه هست؟ چه مکانیزمی باید برای روح و روان یک شخص در جریان باشد تا وی بدین نتیجه برسد که در لحظه ای همه چیز را به نیست تبدیل کند؟ مساله من اصلا قبح اخلاقی این موضوع نیست که در این باره بسیار گفته اند و شنیده اید.
حقیقتا آن دم که کسی عزم می کند که در یک لحظه همه وجودش را به نابودی بکشد، چه اتفاقی رخ می دهد؟ چه در ذهن وی می گذرد؟ حس او قبل از منفجر کردن خویشتن چیست؟ به کدارم ارزو می اندیشد یا به کدام سرانجام؟ قدرت فشار دادن ماشه از کجا می آید؟ افراد در آخرین لحظات در چشم وی چگونه اند و جهان را چگونه نظر می کند؟
نمی دانم کسی که این هجمه از فشار و اضطراب را تاب می آورد، در زندگی چه فشاری را متحمل شده که در لحظه ای شوم و غیر قابل تصور، بر وجود خویش چنین بی رحمانه می تازد...

۲۸ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

انس با او...

خدایی که در قرآن تصویر می شود،
خدایی زنده (اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ )،
همیشه بیدار (لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ ) ،
بسیار قدرتمند (اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ) ،
عالم به تمامی جزئیات (وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ )
بسیار مهربان (الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ)
چشم پوش خطاهای انسان (قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)
و
زندگی بخش (کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)
است که گاه درک کارهایش بسیار مشکل و نشدنی است و گاه اندیشیدن به عظمت وی بسیار خوفناک می نماید اما شاید در هر دو حالت دوستی و انس با وی بسیار لذت بخش و ترک ناشدنی باشد پشت کردن به وی قابل تصور نباشد.

۲۷ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

جان مایه تعالیم قرآنی

جانمایه ی تعالیم قرآن، فهم این نکته است که آدمی بداند کجای این هستی قرار گرفته است و اینکه بداند که جهان هستی آفریننده ای بس نیرومند دارد که هر دم در حال خلق مدام است . خداوند در قران در هر فرصتی که پیش آمده بر این نکته تاکید دارد که جر او خدایی نیست و بندگان بایستی وی را پرستش کنند:
پس چون بدان رسید ندا داده شد که اى موسى (11)
این منم پروردگار تو پاى پوش خویش بیرون آور که تو در وادى مقدس طوى هستى (12)
و من تو را برگزیده ام پس بدانچه وحى مى شود گوش فرا ده (13)
منم من خدایى که جز من خدایى نیست پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار (14)

دومین نکته مهم که قران پیوسته از آن یاد می کن، روز رستاخیز و قیامت است. قیامت در ادبیات قرآنی دارای شگفت انگیز ترین تعابیر و تصویر سازی هاست که از حتمی ترین حوادث پیش رو است که بطور مداوم در قرآن خطاب به انسان ها مورد تذکر و یادآوری واقع می شود.
-در حقیقت قیامت فرارسنده است مى خواهم آن را پوشیده دارم تا هر کسى به [موجب] آنچه مى کوشد جزا یابد (15)
-آنگاه که خورشید به هم درپیچد (1)
و آنگه که ستارگان همىتیره شوند (2)
و آنگاه که کوهها به رفتار آیند (3)
وقتى شتران ماده وانهاده شوند (4)
و آنگه که وحوش را همى گرد آرند (5)
دریاها آنگه که جوشان گردند (6)
و آنگاه که جانها به هم درپیوندند (7)
پرسند چو زان دخترک زنده بهگور (8)
به کدامین گناه کشته شده است (9)
و آنگاه که نامهها زهم بگشایند (10)
و آنگاه که آسمان زجا کنده شود (11)
و آنگه که جحیم را برافروزانند (12)
...

همانگونه که ملاحظه می کنید ادبیات این نوع از آیات بسیار سطح بالا و تکان دهنده است که نشان از اهمیت بالای این مساله دارد.
می توان ادعا کرد که اصیل ترین و مهم ترین آموزه های قرآنی، توحید و معاد هستند که بطور مکرر به کلیه انسان ها در قرآن یادآوری شده است.

۲۶ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

روز عاشقان...

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را..... *حافظ*

روز عشاق نامی است که بر امروز نهاده اند و تا آنجا که شنیده ام این سنتی دیرینه در غرب است که در طی آن کسانی که به یکدیگر عاشق هستند به هم هدیه می دهند. به نظرم یکی از معدود سنن نیکویی است که ما ایرانی ها از فرهنگ غرب اخذ کرده ایم ( نه از این نظر که سنن خوب در غرب کم است بل از این منظر که ما ایرانیان کمتر به سراغ سنت های پسندیده اینچنینی رفته ایم ). عشق حادثه ی پر ابهتی است که هرگاه بر حریم ذهن هجمه ای وارد کند، ذهن و زبان را یکسره در کام خویش می کشد. گرچه اکثر آدمیان به این معنای گفته شده عاشق نیستند و از عشق یک نعریف فروکاسته شده ای را مد نظر دارند که همان شیفتگی یا میل با هم بودن است، اما برای اجرای سنت های نیکو نباید سخت گیر بود و این تعریف حداقلی را نیز از عشق پذیرفت و این روز را به جشن و شادی باید گذراند.

۲۵ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۰۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

تحمیل عقیده

من معتقد هستم که لزوما برای مفاهیم درون دینی، توجیه و تعریف برون دینی وجود ندارد (و حتی در برخی موارد باید اثبات کرد که این توضیح ضروری است یا نه ؟و آیا ضرورتی برای چنین تعریفی وجود دارد؟) . مقدسات و یا آنچه که مقدس خوانده می شود، کاملا درون دینی است و اثبات و توجیه برون دینی برای آن نه تنها ضروری نیست بلکه چندان منطقی نیز به نظر نمی رسد. از این رو به نظرم اینکه گروهی فراتر از یک دین بخواهند در باره ی مقدسات دین دیگری اظهار عقیده و یا شوخی و هر چیز دیگری از این قبیل، روا دارند نه تنها توجیه ندارد بلکه نوعی از تحمیل و تفتیش عقیده نیز محسوب می شود.

۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

یک بام و چند هوا...

مردی مسیحی در یکی از ایالت های شمالی آمریکا سه جوان مسلمان را کشته است. چند نکته اینجا لازم به یادآوری است.
اول: حتی قابل تصور نیست اگر حادثه بطور معکوس رخ می داد ( جای مسیحی و مسلمان را عوض کنید) چه بازتاب خبری در میان جامعه ایرانیان و البته جامعه جهانی را شاهد بودیم و چقدر اپوزیسیون های وطنی متنفر از اسلام شروع به نوشتن تحلیل های نفرت پراکنانه می کردند.
دوم : عکس العمل مقامات مسئول همچون ریاست جمهوری آمریکا را با لحن حوادث مشابه ( در صورت مسلمان بودن حمله وران) مقایسه کنید تا تقسیم بندی خودی و غیر خودی و ارزشمند بودن نژادی در مقابل نژاد دیگر برایتان روشن تر شود.
سوم : قوانین موجود در این ایالت ظاهرا به گونه ای طراحی شده است که به طور طبیعی مسلمانان را دز خطر مرگ و به قتل رسیدن قرار می دهد. اگر حادثه و برعکس بود مطمئنا دولتمردان آمریکا تلاش می کردند تا قوانین را تغییر دهند. امیدوارم حال که ضدیت این قانون با حقوق بشر تا این حد واضح است، دولت مردان آمریکا تلاش جدی و فوری در رفع این قانون نژادپرستانه انجام دهند
۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

هوا خاکی است...

هوای خوزستان آکنده از خاک است. خبر به همین کوتاهی است اما نفس هایی به بلندی یک عمر را تنگ کرده است و حق زندگی سالم را از گروهی از انسان ها گرفته است. مردم معترض به ناکارآمدی دولت اند. دولت ایران به شدت ناکارآمد است. تقریبا هیچ بحرانی را نمی تواند کنترل کند. هیچ وضعیتی را نمی تواند بهبود بخشد. (آنها ادعای داشتن نیروهای نظامی قدرتمند را دارند اما اگر این ادعا درست باشد این نیرو به شکل قدرتمند تری در زمان شاه فقید نیز وجود داشته است. )

مردم خوزستان به دولت معترض اند. دولتی که در ازای بهره وری از منابع این استان، هیچ امکاناتی در اختیار مردم آنجا قرار نمیدهد. و گره از هیچ کار فروبسته ای نمی گشاید. حال در این شرایط البته همه مردم ایران لازم که به حمایت خوزستان داد سخن در دهند که اگر به عنوان پاره ای از این کشور بدان معتقدند بایستی تمام قد مدافع منافع مردم خوزستان باشند و به نظرم این حمایت انصافا بسیار خوب بوده که این جای خوشحالی دارد.
من در اینجا صحبتی با هم استانی ها و خوزستانی های عزیز دارم و آن این است که مردم دیگر شهر ها را در مقابل خود قرار ندهید. مردم تهران و یا اصفهان پاره ای از وجود شما هستند و شما نیز. جبهه ی مردم تهران و خوزستان دو تا نیست بلکه یکی است اگر به وضع موجود به حق معترضید ، سروکار اعتراض ما با دولت بی کفایت و ناکارآمد است نه با مردمی که خود در وضعیت مشابهی با ما و شما زندگی می کنند .

۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

گفت تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر کنى

گفتگوی قرآنی موسی -ع- و مرد مرموز ( که بعضا از او به نام خضر نبی یاد شده است ) در آغاز با شرطی که موسی -ع- بر خود می گذارد آغاز می شود:
موسى به او گفت آیا تو را به شرط اینکه از بینشى که آموخته شده اى به من یاد دهى پیروى کنم (66)
پاسخ مرد (خضر) در اینجا بسیار کلیدی است که می گوید :
قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿67﴾
گفت تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر کنى (67)

در اینجا چند نکته وجود دارد:
اول اینکه به نظر نمی رسد این داستان در عالم واقع به وقوع پیوسته باشد بلکه این رویارویی تمثیلی است و نقل آن برای بیان حقیقتی دیگر است.

دوم : موسی -ع- در این داستان به منزله ی یک پیامبر نیست بلکه به منزله ی یک نوعی از متشرع است که برای انجام هر چیزی استدلال بازرگانی دارد. یعنی اینکه هرکه به وی آسیب نرسانده را محترم می دارد و در مقابل کسانی که با وی تندخویی و نا مهربانی کرده نیز بر سر مهر نیست. پس موسی -ع- در این داستان به مانند یک دیندار بازرگان منش است و در مقابل مرد عالم که نگاهی بسیار بلند تر از یک دینددار بازرگان منش دارد و کارهایش بر اساس بده بستان های ظاهری انجام نمی شود، کم می آورد و کاسه ی صبرش لبریز می گردد.

سوم: مرد عالم به موسی -ع- می آموزد که در این جهان بایستی نگرشی فراتر از منفعت طلبی داشت و پیوسته نباید دیدگاه بازرگانی را لحاظ کرد و به سود و زیان اعمال نگریست بلکه درست آن است که کارها با ملاک صحیح یا ناصحیح بودن آن انجام شود.

۲۲ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

یاس و امید

از جمله مهم ترین تعالیم ادیان ابراهیمی این است که هیچگاه نباید در دام یأس و نومیدی گرفتار شد. اینکه همیشه مد نظر داشته باشیم که رحمت خداوند درست آن زمان سر می رسد که نومیدی همه جا را فراگرفته است. مطابق آموزه های ادیان ابراهیمی، همیشه باید امیدوار بود و از خداوند طلب کرد آنچه که باید. دیالوگ قرآنی زکریا -ع- با خداوند، در درک این موضوع می تواند بسیار رهگشا باشد :

آنگاه که [زکریا] پروردگارش را آهسته ندا کرد (3)
گفت پروردگارا من استخوانم سست گردیده و [موى] سرم از پیرى سپید گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو نا امید نبوده ام (4)
و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشینى] به من ببخش (5)
که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسندیده گردان (6)
اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است مژده مى دهیم که قبلا همنامى براى او قرار نداده ایم (7)
گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنکه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده ام (8)
[فرشته] گفت [فرمان] چنین است پروردگار تو گفته که این [کار] بر من آسان است و تو را در حالى که چیزى نبودى قبلا آفریده ام (9)

۱۹ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس