گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موسی» ثبت شده است

موسی و تقابل اخلاق مدارانه

داستان مواجهه موسی با مرد اسرارآمیزی که در سوره کهف از آن سخن رفته است حاوی یک نکته بسیار مهم است. به گمان من آنچه که موسی انجام می دهد، یعنی اینکه در برابر هر عمل به ظاهر غیر معقول و نامنصفانه مرد اسرارآمیز زبان به شکایت و چرایی برمی دارد، دقیقا همان کاری است که اخلاقا بایستی انجام دهد. اگر موسی به توصیه آن مرد اسرارآمیز زبان به کام می گرفت و با وی همراه می شد، مشخص نبود که در پایان داستان چه بدست می اورد و این احتمال وجود داشت که در برابر شرارت و ظلم نیز حساسیت وی از میان برود و نه تنها از حکمت بی بهره شود که اخلاق را نیز از کف بدهد. لذا بنا به آنچه که در متن قرآن نیز آمده، مرد اسرارآمیز صراحتا به موسی می گوید که این همراهی ممکن نیست چرا که تو " چگونه مى توانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى صبر کنى "

قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿66﴾ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿67﴾ وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿68﴾

باز از این مورد می توان اینطور برداشت کرد که پیروی کردن از هیچ شخصی بصورت کورکورانه و از روی باور و ایمان بی دلیل مجاز نیست حتی اگر در موقعیتی باشیم که بازیگران این صحنه از یک سو پیامبر خدا و از سویی دیگر عالمی از سوی خدا باشد و آنچه که اینجا برجسته و مهم است پایدار ماندن بر اخلاق و جوانمردی است که موسی در هر سه رویارویی جنجالی، از خود واکنشی بر مبنای اخلاق و انسانیت نشان می دهد.

۲۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

گفت تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر کنى

گفتگوی قرآنی موسی -ع- و مرد مرموز ( که بعضا از او به نام خضر نبی یاد شده است ) در آغاز با شرطی که موسی -ع- بر خود می گذارد آغاز می شود:
موسى به او گفت آیا تو را به شرط اینکه از بینشى که آموخته شده اى به من یاد دهى پیروى کنم (66)
پاسخ مرد (خضر) در اینجا بسیار کلیدی است که می گوید :
قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿67﴾
گفت تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر کنى (67)

در اینجا چند نکته وجود دارد:
اول اینکه به نظر نمی رسد این داستان در عالم واقع به وقوع پیوسته باشد بلکه این رویارویی تمثیلی است و نقل آن برای بیان حقیقتی دیگر است.

دوم : موسی -ع- در این داستان به منزله ی یک پیامبر نیست بلکه به منزله ی یک نوعی از متشرع است که برای انجام هر چیزی استدلال بازرگانی دارد. یعنی اینکه هرکه به وی آسیب نرسانده را محترم می دارد و در مقابل کسانی که با وی تندخویی و نا مهربانی کرده نیز بر سر مهر نیست. پس موسی -ع- در این داستان به مانند یک دیندار بازرگان منش است و در مقابل مرد عالم که نگاهی بسیار بلند تر از یک دینددار بازرگان منش دارد و کارهایش بر اساس بده بستان های ظاهری انجام نمی شود، کم می آورد و کاسه ی صبرش لبریز می گردد.

سوم: مرد عالم به موسی -ع- می آموزد که در این جهان بایستی نگرشی فراتر از منفعت طلبی داشت و پیوسته نباید دیدگاه بازرگانی را لحاظ کرد و به سود و زیان اعمال نگریست بلکه درست آن است که کارها با ملاک صحیح یا ناصحیح بودن آن انجام شود.

۲۲ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس