گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

تجربیات وحیانی...

دکتر عبدالکریم سروش معتقد است برای درک تجربه عمیق پیامبران می توان از تجربه شاعران مدد گرفت بدین ترتیب که حال وحی به نوعی شبیه آن حالی است که به شاعران هنگام سرودن بی اختیار شعر، دست می دهد. من به نظرم تبیین آقای سروش گرچه هنوز کامل و پوشا نیست اما در خود رگه های پرباری از راستی و حقیقت را دارد. اگر نظر ایشان را راست و درست بیانگاریم، چرا نتوان این تجربه را به آعنگساز ها تعمیم داد؟ فراورده ای که آهنگ سازها ابداع می کنند کم از خلق یک شعر ندارد و حالی که انسان از استماع آن کسب می کند، شاید بسی رویایی تر و دلپذیر تر از شعر نیز باشد.
شاید به نوعی بتوان در شرایطی بسیار ویژه این تجربه را به هر آنچه که به خلق مفید بشری می انجامد به نحوی تعمیم داد.

۲۵ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

سر حیات...

حیات ما انسان ها سحرآمیز و باورنکردنی است. زمزمه وجود ما شگفت انگیز است. به رویا می ماند. می آییم ، میزییم و می رویم . در هر لحظه اش سرشار از شگفتی و معجزه است. معجزه ای که هر دم متولد می شود و آنی به آنی به معجزه ای شگفت انگیز و باورنکردنی دیگری بدل می شود. باور کرده ایم که زیبایی ها را نبینیم و همگی را در پس روزمرگی از یاد ببریم و نادیده بیانگاریم اما حقیقتی عظیم هر دم در جهان فریاد می کشد . این حقیقت گاه چنان مهیب و سهمگین است که حیات ذهنی ما را در خود می بلعد و به حاشیه می راند. کجاست راز حیات؟ کجاست ...

کجاست سمت حیات ؟
من از کدام طرف می رسم به یک هدهد؟
و گوش کن ، که همین حرف در تمام سفر
همیشه پنجره خواب را بهم میزند.
چه چیز در همه راه زیر گوش تو می خواند؟
درست فکر کن
کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز ؟
چه چیز در همه راه زیر گوش تو می خواند ؟
درست فکر کن
کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز؟
چه چیز پلک ترا می فشرد،
چه وزن گرم دل انگیزی ؟

سهراب سپهری

۲۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

حیات ذهنی ما...

زندگی بیش از اینکه ساعات بسط و جوشش داشته باشد، اوقات قبض و سکوت و تردید با خود دارد. گاه البته سکوت خود آکنده از معنایی است که در حال بارور شدن است. زندگی ما ابنای بشر در سکوت ها شکل می گیرد نه در جوشش ها. آنجا که در هر سکوتی معنایی را در ذهن بالنده می سازیم و جهتی که به حیات ذهنی خود می دهیم . سکوت همان بن مایه ی زندگی ماست...

۲۳ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

میدارش...

" زیرا عزرا قلب خود برای طلب نمودن تورات خداوند و برای انجام فرامین آن، وبرای آموختن قوانین و احکام دینی به اسرائیل آماده ساخت. " ( عزرا 10:17) . کلمه " طلب نمودن " در این جمله برابر واژه " دارش " عبری است و معنی واقعی آن " تفسیر کردن کردن مطالب و استنتاج نکاتی است که مطالعه عمیق کتاب مقدس می تواند آن را روشن سازد. " این نحوه استنتاج و تفسیر را " میدارش " می نامند و آن عبارتست از روش تفسیری که در سراسر ادبیات دانشمندان یهود به کار رفته است و بوسیله میدارش از یک جمله کتاب مقدس، بسیار بیش از آنچه که بطور سطحی از آن استنباط می شود، معنی بدست می آید و کلمات مقدس بصورت منبعی تمام ناشدنی در خواهد آمد. لذا با علم به این حقیقت بدیهی که اراده الهی در تورات آشکار شده است، عزرا به افراد ملت خود تعلیم داد که " زندگی روزانه یک شخص یهودی بایستی در هر مرحله طبق دستورهای تورات تنظیم گردد..."
شرط اول توفیق در این مقصود، دانستن تورات بود پیش از آنکه توقع داشت که مردم به اینگونه عمل کنند، بایستی آن دستورات را بخوبی فرا گیرند لذا عزرا بدین منظور قرائت اسفار پنج گانه تورات را در میان اجتماعات مرسوم کرد تا توده مردم با مطالبش آشنا شوند . " ایشان کتاب تورات خداوند را با تفسیرش خواندند و آن را با عقل و بصیرت معنی کردند و بدین گونه ایشان خوانده ها را فهمیدند " ( نحمیا 8:8 ) .

**: برگرفته از مقدمه ای بر گنجینه ای از تلمود

۱۸ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

تولد عشق

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

در توضیح "شاخه نبات " در شعر حافظ، داستان هایی هست از این قرار که حافظ دختری را در راه دیده و با دیدن وی، به او عاشق شده است و گفته اند که نام آن دختر شاخ نبات بوده است. جدا از معتبر بودن یا نبودن این روایت تاریخی، شخصا این داستان و تفسیر را بسیار می پسندم از این نظر که معتقدم عشق گاه یک حادثه است و صورت بیرونی برخورد دو نگاه. دو نگاه که احساس برخوردشان در توصیف کلام نیاید. به نظرم هنوز هیچ نوعی از عاشقی، به شکوه و جذابیت عشق در یک نگاه نیست و این حادثه ای است که سال ها ذهن و زبان آدمی را حیران می سازد.

نقاشی از : an-he



 

۱۷ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

شعر بی زمان...

من هیچگاه با شعر هایی که مضامین مدرن دارند، نتوانستم ارتباط برقرار کنم. به دید من شعری که سخن از سخت افزارهای مدرن می کند، حتی اگر مضمونی فرا زمانی مانند عشق و زندگی و... نیز داشته باشد، باز بر دل ننشیند. شعری که برای من دلنشین بوده و هست، شعر بی زمان است که به موضوعات و دغدغه های همیشگی بشری گره خورده است. حتی شعر تاریک و شاعران افسرده معاصر را نیز نتوانستم درک کنم و شعرهایشان به نظرم چنگی به دل نمی زند. شاید سهراب را بایستی از این دسته از شاعران جدا ساخت چرا که متعلق به فضایی است که بی تعهد به زمان و مکان است.
به نظرم هر کسی هنگامی که این غزل طربناک مولانا را می خواند، گویی خود ان را می سراید و سراسر شور و وجد او را فرا می گیرد.

ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد
ای دوست قمر خوشتر یا آنک قمر سازد

بگذار شکرها را بگذار قمرها را
او چیز دگر داند او چیز دگر سازد

در بحر عجایب‌ها باشد بجز از گوهر
اما نه چو سلطانی کو بحر و درر سازد

جز آب دگر آبی از نادره دولابی
بی شبهه و بی‌خوابی او قوت جگر سازد

بی عقل نتان کردن یک صورت گرمابه
چون باشد آن علمی کو عقل و خبر سازد

بی علم نمی‌تانی کز پیه کشی روغن
بنگر تو در آن علمی کز پیه نظر سازد

جان‌ها است برآشفته ناخورده و ناخفته
از بهر عجب بزمی کو وقت سحر سازد

ای شاد سحرگاهی کان حسرت هر ماهی
بر گرد میان من دو دست کمر سازد

می‌خندد این گردون بر سبلت آن مفتون
خود را پی دو سه خر آن مسخره خر سازد

آن خر به مثال جو در زر فکند خود را
غافل بود از شاهی کز سنگ گهر سازد

بس کردم و بس کردم من ترک نفس کردم
خود گوید جانانی کز گوش بصر سازد

۱۰ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

چه کسی ارزشمند تر است؟

خبر نابودی مجسمه های تاریخی بدست داعش مرتبا و با احساسی تاسف بار، توسط کاربران شبکه های اجتماعی و خبرگزاری ها بازنشر می شود. این در حالی است که این گروه روزانه بسیاری از مردم بی گناه و بی نام و نشانی که در روستا های آن منطقه زندگی می کنند را نیز ربوده و اعدام می کند و کمتر بطور چنین گسترده در باره آن سخن می رود. من واقعا نمی دانم چرا عاطفه ی بشری ما برای انسان ها اینگونه جریحه دار نمی شود؟ آیا می توان تصور کرد تندیس هایی که از دسته ای از انسان ها حکایت می کنند، روزی ارزشمند تر از نوع انسان تلقی شوند؟ به نظر می رسد بسیاری از مردم بصورت نا آگاهانه در ذهن خود چنین تصوری دارند و به فرض مثال ارزش یک مجسمه قدیمی را بیش از یک انسان گمنام روستایی بی پناه می دانند. اینگونه طرز تلقی هاست که گروههای افراطی را به وجود می آورد. داعش هم اینگونه می اندیشد اما تفاوت آنها این است که دین و قرآن را ارزشمند تر از انسان می پندارند و لحظه ای به این نمی اندیشند که انسان تحت هر شرایطی، ارزشمند تر از دین یا هر اثر تاریخی است.

۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست؟

مولانا شخصیتی حقیقتا بی نظیر است. رسم بر این بوده است که متفکران و بزرگان جهان هر گاه سخنی عمیق بر زبان می آورند، از تلخی و غم استفاده می کنند گویی که باور بر این نکته که حقیقت، تلخ است در آنها به جزمیت رسیده است. اما مولانا بر خلاف دیگر متفکران، حقایق و سخنان عمیق اش را در نهایت بهجت و ابتهاج و طرب می گوید بدون انکه ذره ای از عمق آن بکاهد و برای مستی اش باده طلب نمی کند. اینگونه است که او در جهان بی بدیل است.

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست

و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگند من و توبه‌ام اشکست کجاست

و آنک جان‌ها به سحر نعره زنانند از او
و آنک ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست

جان جان‌ست وگر جای ندارد چه عجب
این که جا می‌طلبد در تن ما هست کجاست

غمزه چشم بهانه‌ست و زان سو هوسی‌ست
و آنک او در پس غمزه‌ست دل خست کجاست

پرده روشن دل بست و خیالات نمود
و آنک در پرده چنین پرده دل بست کجاست

عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست

۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

ذهن و هنر...

یک اثر هنری، یک شاهکار، یک قطعه ناب موسیقی یا شعری اثر گذار، هیچگاه اجازه ورود همانندی چون خود را به ذهن شما در آن واحد نخواهد داد. شاهکارهای هنری چنین هستند که هر کدام برای روزها و یا ساعاتی تمامی ذهن و زبان آدمی را درگیر بخود می کنند به نحوی که کمتر مجال برای هماوردی دیگر رخ می نماید تا جایی در ذهن برای خودش دست و پا کند. شاید این مساله به نوعی آفتی برای ذهن محسوب شود و بایستی ذهن را بگونه ای عادت داد که احساس نیاز به دریافت معانی عظیم، هر لحظه برای وی زنده باشد.

۰۲ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس