انسان عاشق، خوانش دیگر انسان دیوانه است. دیوانگی وجه دیگر عاشقی است و تا دیوانه نباشید عاشق نخواهید شد. وادی جنون آنچنان در وادی عشق تنیده شده که میانشان نمیتوان مرزی متصور شد. قرآن در آیه ای تاثبرگذار پذیرفتن امانت الهی را نشان از دیوانگی انسان می داند .

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿72﴾
ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى دیوانه بود (72)

عده ای از عارفان و صاحبان رای در باب چیستی امانت الهی، آن را به عشق تاویل کرده اند. در واقع اگر قول این دسته از صاحب نظران را بپدیریم، انسان حامل عشق، انسانی است که پای در وادی جنون و دیوانگی و شوریده سری می گذارد. عالمی که بر خلاف تعاریف معمول نه تنها خالی از تعقل و اندیشه نیست که گاه عین عقل است.
در ادبیات عرفانی ما انسان بی حاصل از عشق، شایسته نابودی است . حافظ در این باره می گوید:
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فِتوای من نماز کنید

باری آنکه در وادی عشق پای میگذارد در واقع بر دیوانگی خویش پای فشرده و در راهی رفته است که زیبنده حاملان امانت خداوندی است.