قبل تر ها فیلمی را دیدم که گرچه نامش از خاطرم رفته است اما آن فیلم واجد صحته هایی بود که روایت کننده تجربه ای شگفت انگیز و دل انگیز بود و من همیشه به آن سکانس فکر می کنم. فیلم روایت زندگی مردی سالخورده بود که به نحوی می توانست به جوانی خود سفر کرده و شاهد تصمیمات مهم زندگی خود باشد. در یکی از این صحنه ها مرد شاهد آخرین گفتگوی خود و معشوقه اش است که در گذشته بدلیل غرور مرد به جدایی منجر شده و وقتی او این صحنه را دوباره می بیند با استیصال بر سر خودِ جوان شده اش فریاد می کشد که برو دنبالش ... نزار بره ... و سخنانی از این قبیل.
من فکر می کنم که اگر آدمی می توانست این شانس را داشته باشد که لحظه های تاثیرگذار زندگیش را دوباره و این بار به عنوان ناظر ببیند، اوضاع برای وی در ادامه بسیار متفاوت می شد.
همه ما در زندگی لحظاتی داریم که دوست داریم دوباره تکرار شود تا بلکه این بار تصمیمی متفاوت اتخاذ کنیم و یا فقط بتوانیم ببینیم که چه کرده ایم و چرا؟