گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

ادبیات رنج

یکی از موارد مهمی که بایستی بدانیم، نوع ادبیات گفتاری ما با صاحبان رنج و افرادی است که به نحوی رنج و درد بر آنان عارض گردیده و یا در حال درد کشیدن هستند. به گمان من یکی از بدترین گفتمان ها می تواند بیان جملاتی از قبیل " مشیت خداوند است " و " خواست خدا بوده " و یا " تقصیر خودته " و " حقته " و همچنین گفتمانی بر پایه استدلال و در میان آوردن مسائلی مانند کفرگویی و از این دست موارد است.
به داستان حضرت مریم -س- در قران نگاهی بیاندازیم تا ببینیم کسی که تا پیش از این هم کلام خداوند بوده و بارداری اش با امری شگفت آور ممکن شده حال چگونه به واسطه درد زایمان، بودن خویش را نمی خواهد و آرزو می کند ای کاش پیش از این از میان رفته بود و چنین دردی بر او عارض نمی شد :
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا ﴿23﴾
تا درد زایمان او را به سوى تنه درخت‏ خرمایى کشانید گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش ‏شده بودم (23)
اما پاسخ خداوند به او برای همه ما پر از حکمت و معرفت است . برخلاف تصور بسیاری از دینداران، خداوند نه تنها این سخن مریم -س- را کفرگویی و بی ایمانی نمی داند ( در نظر داشته باشید که مریم مورد خطاب مستقیم خدا و گیرنده وحی اوست ) بلکه با کلماتی سرشار از مهربانی و امیدواری سعی در آرام کردن وی دارد :

فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا ﴿24﴾ وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا ﴿25﴾ فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیًّا ﴿26﴾
پس از زیر [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد که غم مدار پروردگارت زیر [پاى] تو چشمه آبى پدید آورده است (24) و تنه درخت ‏خرما را به طرف خود [بگیر و] بتکان بر تو خرماى تازه مى‏ ریزد (25) و بخور و بنوش و دیده روشن دار پس اگر کسى از آدمیان را دیدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر کرده‏ ام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت (26)

من فکر می کنم در مواجهه با درد و رنج های دیگران، اولین کاری که بایستی انجام داد، سخن نرم و از سر مهر و محبت گفتن است و امید دادن به اینکه درد و رنج وی بزودی به پایان خواهد رسید.

۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

دامنه علم خداوند

دامنه علم خداوند تا کجاست؟
بر اساس تعالیم قرانی، علم خداوند به افتادن برگی از درخت هم محیط است و آنچه در خشکی و دریا روی می دهد را می داند:
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿59﴾
و کلیدهاى غیب تنها نزد اوست جز او [کسى] آن را نمى‏ داند و آنچه در خشکى و دریاست مى ‏داند و هیچ برگى فرو نمى ‏افتد مگر [اینکه] آن را مى‏ داند و هیچ دانه ‏اى در تاریکی هاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت] است (59)

از سیاق این آیه اینطور بر می آید که خداوند به کلیه امور عالم، آگاهی و علم دارد. در اینجا با توجه به عناصر ذکر شده در آیه، می توان علم خداوند را همان علم تکوینی در نظر گرفت. اینکه برگی از درخت می افتد و دانه ای در خاک می روید و هیچ تر و یا خشکی نیست که او نداند، همه را می توان به علم تکوینی خداوند مرتبط دانست.
در جایی دیگر به صراحت می گوید که خداوند بر کلیه اعمال شما شاهد است " وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا " و همچنین " یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا یَکْتُمُونَ" که نشان از یک علم بی نظیر به افکار و تصورات آدمی است.

البته ما نظرات فلسفی در این بین داریم که علم خداوند را تنها به کلیات محیط می دانند و استدلال می کنند که " علم خدا از آن روی که جزئییات مدام در حال تغییر و دگرگونی هستند و این دگرگونی ها ممکن است باعث دگرگونی در ذات باری تعالی شود، و از طرفی چون خداوند موجودی لا یتغییر است، پس علم خداوند به جزئیات نمی رسد " و بنابراین این مساله خود چالشی در این میان پدید آورده است.
حال اگر شواهد قرانی را در نظر بگیریم می توانیم باور کنیم و معتقد باشیم که علم خداوند به همه لحظات تنهایی ما می رسد و شریک همه افکار گاه و بی گاه ما آدمیان است. البته این همه قول محکم قرانی نیز گاهی شاید نتواند آدمی را قانع به این امر کند مگر اینکه بدنبال راهی باشد تا چالش های فکری و کلامی و فلسفی را در این میان به نحوی حل کند و درک روشن تری از آنچه که علم خداوند نامیده شده است بیابد
۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

خیر و شر

مساله شر و رنج در سرتاسر تاریخ اندیشه بشری ردپای بزرگ و برجسته ای از خود بر جای نهاده است. به نظر من درد و رنج آنچنان که برخی گفته اند عدمی نیست و هیچ دلیلی بر اصالت وجودی خیر در این میان نیست و در واقع ساحت وجودی هر دو حالت خیر و شر یکسان است. به عنوان مثال منشا احساس رنج در واقع همان منشا احساس شادی است.به عبارتی دیگر به نظر من شادی، حالت دیگر غم و ناراحتی است و ویرانی حالت دیگری از آبادی و بیماری حالت دیگری از تندرستی است بدین دلیل که این دو بدون هم بی معنی اند و بدون وجود یک حالت نمی توان حالت دیگر را متصور بود. در مواردی حتی ما نمی توانیم به درستی بگوییم که آیا پدیده الف، خیر است و موجب شادی یا شر است و موجب درد و رنج. چرا که در عمده موارد این ارتباط ما انسان ها به پدیده هاست که خیر و شر را تعیین می کند. به عنوان مثال بارش باران را در نظر بگیرید که بر زمین می بارد و بر بی پناهان و ضعیفان رنج بسیار می آورد و برای بسیار ی از کسان نشاط و فرح و برکت است. حتی آن دسته از پدیده های انسانی که اراده ی مستقیم انسان آن را بوجود می آورد هم چنین اند. از جمله جنگ که برای عده ای کثیر رنج و نابودی است و برای شماری ثروت و جاه و رهایی.
باری به گمانم توضیح اینکه پدیده ای مطلقا شر است یا خیر، بسیار مشکل است و در این موارد بررسی های کلی و نگاه از بالا ما را به جایی نمی رساند و شاید واقعیت تلخ این باشد که شادی و خیر ما در گرو رنج و درد دیگری است.

۲۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

درخشش خاطرات

درخشش ابدی یک ذهن بی آلایش (پاک)، فیلمی است که در باره عنوانش می بایست ساعت ها فکر کرد. فیلم بسیار درخشان است و دیالوگ هایی فوق العاده دارد. حکایت پیچیده احساس و ذهن آدمی است. وابستگی ما به خاطراتمان بسیار جدی است و گویی حتی آن خاطرات بدی را هم که داریم، گاه دوست نداریم دور بیاندازیم که با این کار بخشی از هویت و بودنمان را از میان برداشته ایم. بهترین دیالوگ فیلم به عقیده من نه سخن نیچه است که می گوید:
"خوشا به سعادت فراموش‌کاران که حتی اشتباه‌های‌شان نیکوست "
و نه شعر الکساندر پوپ :
" پاک‌دامنی چه نغز است! فراموشیِ درخشش ابدی خیالی پاک همپای دنیایی که فراموش خواهد کرد. اینک که هر دعا مستجاب و هر آرزو برآورده می‌شود."
بلکه آنجاست که کلمنت ( کیت وینسلت ) به جوئل ( جیم کری ) می گوید: " من رو یه جایی از ذهنت نگه دار تا فراموش نشم" و اینجاست که حتی بعد از پاکسازی ذهن هر دو نفر، باز این خاطرات با هم بودن و عشق ورزی است که این دو را بار دیگر به سوی هم سوق می دهد.


۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

محمد-ص- چه می گوید؟

در وصف بزرگمردی چون پیامبر خدا -ص- بسیار گفته و نوشته اند. هرکسی را حجتی است برای مسلمانی و ایمان خویش و البته چه مسیر سختی است این، که آدمی هر دم میان کفر و ایمان سیر می کند و هر ساعت پای در یک وادی می گذارد که گاه به درستی در نمی یابد که حاضر در کدام سرزمین هست؟
شاید اگر موجز و مختصر بخواهیم بگوییم محمد -ص- چه چیزی برای ما داشته است که کماکان به راه و روش او وفادار مانده ایم، لاجرم بایستی به سراغ اخبار و گزارش های مهم وی رفت. بایستی دانست که همه این خبرها ریشه در آنچه بشر همیشه طالب آن بوده است می باشد. آن هنگام که خبر از زندگی دوباره می دهد در واقع تلاش می کند پاسخی به تقاضای جاودانگی بشر بدهد. در قران از زندگی دوباره بسیار سخن به میان آمده و گفته شده که زندگی جاوید در انتظار بشر خواهد بود و زندگی سرشار از لذت و کامیابی:
قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ﴿15﴾
بگو آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم براى کسانى که تقوا پیشه کرده‏اند نزد پروردگارشان باغهایى است که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است در آن جاودانه بمانند و همسرانى پاکیزه و [نیز] خشنودى خدا [را دارند] و خداوند به [امور] بندگان [خود] بیناست (15)
این دست از وعده ها و خبرها در قران بسیار یافت می شود بگونه ای که فضای قران از این مضمون پر و سرشار است.
مساله اساسی بعد به نظرم معرفی " خداوند " است. پیامبر -ص- کسی را با شرایطی استثنایی و غیرقابل وصف به ما معرفی می کند که همه هستی از قدرت او بوجود آمده است و هم اوست که زندگی می بخشد و روزی می دهد و البته مساله بسیار مهم این است که او برای انسان یاور و یاری کننده است. به نظر من این از اساسی ترین دغدغه هاست که هم به پرسش " از کجا آمده ام؟ " پاسخ می گوید و هم انسان را با قدرتی غیرقابل وصف مورد حمایت قرار می دهد. و همواره تاکید دارد که خداوند هر دم با انسان همراه است :
هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿4﴾
اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه را] مى‏داند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه مى‏کنید بیناست (4)
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ ﴿107﴾
مگر ندانستى که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداست و شما جز خدا دوست و یاورى ندارید (107)

پیامبر -ص- به ما می گوید که من را به عنوان اسوه و الگوی خود قرار دهید:

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا ﴿21﴾
قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى‏کند (21)

به نظر من این الگو و اسوه بودن نه در لباس پوشیدن و خرما خوردن و یا ازدواج با زنان است - که البته عده ای اینگونه تصور کرده اند- بلکه در جستجوگری و حقیقت جویی پیامبر -ص- است. پیامبر به ما خداوند را معرفی کرده است و اسوه ماست تا خدا را خود بیابیم و به تجربه در آوریم. پیامبر -ص- نرم خو است و به مساله عدالت و ظلم حساس است و ما پیروان او باید به ظلم و بی عدالتی حساس باشیم.

میلادش مبارک و پر برکت باد.

۲۷ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

دلتنگی

گاهی تمام آرزوهایت در شنیدن دوباره یک " بیدار شو " درصبحی سرد خلاصه می شود. در یک لقمه گرفتن ساده و اصرار برای پوشاندن تنت که مبادا سرما بخوری ... و مبادا پتو از رویت کنار رفته و نصف شب سردت شود... همه این خاطرات از ذهنم چون برق می گذرند. گویی هم اکنون رخ می دهند. از کودکی تا نوجوانی و جوانی، این صداها و خاطرات شیرین که غمناک مرور می شوند. مادر در ذهن ما تجسمی از مفاهیم فداکاری و محبت است. تجربه مادرانگی در دیگری خلاصه می شود. در عشق به دیگری-فرزند- و در محبت بی اندازه اش. حکایت عجیبی است مرور این خاطرات و چه می شُد اگر آدمی از دلتنگی هایش به خیال و خاطره پناه نمی بُرد؟ چگونه این درد می توانست تسکین یابد اگر خیال، تجربه نداشتن را به داشتن بدل نمی کرد؟ که اگر خیال و خاطره نبود هر نبودنی نبودن می ماند و چه سیاه می شد این زندگی و چه هراسناک بود تحمل این همه غم و دلتنگی.

۱۶ آذر ۹۵ ، ۱۸:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

طی طریق

اخیرا فایل صوتی از آقای مجتهد شبستری رو که مربوط به اردیبهشت امسال بود  گوش کردم تحت عنوان " چه میگویم؟ ". ایشان در بخشی از سخنان خود در توضیح ظهور اسلام و رابطه خداوند با پیامبر -ص- می گویند که پیامبر -ص- خداوند را معرفی کرده است و هر کسی خود بایستی به شناخت خود از خدا برسد و رابطه ی خودش را با خداوند برقرار کند. ( نقل به مضمون )
من فکر می کنم این سخن بسیار ارزشمند است و دعوت به چیزی می کند و راهی را نشان می دهد که آتشی در دل هرکسی خواهد افروخت و جان آدمی را ملتهب می کند تا پای در این طریق نهد. به نظرم این مهمترین کار پیامبر -ص- بوده و هرکسی که می خواهد حظی از تجربه ایشان ببرد لاجرم بایستی پای در این راه نهد و او را طلب کند و نمی دانم چگونه می توان راه دیگری برای ایمان به خدا یافت؟


لینک سخنرانی :

http://mohammadmojtahedshabestari.com/speech.php?id=622

۰۷ آذر ۹۵ ، ۲۰:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

مخاطب اولیه

کانال منتسب به آقای ملکیان در تلگرام، پاسخ نامه ای از ایشان را خطاب به دختری روستایی منتشر کرده که گویا از ظلم و ستم اطرافیانش به ستوه آمده و از آقای ملکیان راه چاره خواسته است. پاسخ اقای ملکیان به نقل از کانال ایشان بدین شرح است :
...عزیز سلام
🔹در این چند سطر تنها میتوانم بگویم که احساسات و عواطف منفی ای که نسبت به خویشان خود و حتی همه انسانها داری مبتنی بر یک پیش فرض نادرست است و آن اینکه گویی همه انسانها در کمال آزادی و اختیار و کاملا خودآگاهانه و خودخواسته به تو ظلم کرده اند و می کنند .
این پیش فرض برای آدمیان آزادی و آگاهی ای را در نظر می گیرد که هرگز ، در واقع ندارند .
آدمیان بسیار نا آگاه تر و ناآزادتر از آنند که من و تو تصور می کنیم .
🔹من ، به نوبه خود هر ظلم و جفایی که از دیگران میبینم را مانند نیشی تلقی می کنم که عقربی که هیچ دشمنی خاصی با من ندارد به من میزند از این رو درست مثل مورد عقرب سعی می کنم که خودام را از معرض آزار و آسیبشان دور نگه دارم ؛ اما وقتی که به هر حال ، آزار و آسیب شان به من رسید آن را ناشی از نا آگاهی و نا آزادیشان تلقی می کنم و بدین طریق خودام را از احساسات و عواطف منفی مانند خشم ، کینه و نفرت نسبت بدانها دور میدانم .
🔹وانگهی خشم کینه و نفرت من به آنها ضرری نمی زند فقط به خودم ضرر می رساند ، و مرا با این وضع روبه رو می کند که هم مورد آزار و آسیب دیگران قرار گرفته ام و هم مورد آزار و آسیب خودام !
آزار و آسیب دیگران بس نیست که آن را با آزار و آسیب خودام تکمیل کنم ؟!
🔹... عزیز ،انسانها کمتر از حدّی که میپنداری از آگاهی و ازادی برخوردارند . بر موجودات کم آگاه و کم آزاد باید رحم و شفقت ورزید ،نه این که نسبت به آنها خشمگین ، کینه توز و متنفر شد . آگاهی و آزادی بسیار اندک شان خود محرومیّت عظیمیست که دارند .
🔹بهترینها را برای ات آرزو دارم . خوبی خوشی زندگی ات را با احساسات و عواطف منفی کاهش مده .
کوچکترین دوست تو
مصطفی ملکیان
16/8/95

- نکته ای که اینجا به نظرم می رسد این است که اصولا این نوع پاسخ ها هیچ کاربرد عملی برای شرایط و موقعیت ذهنی و فکری مخاطب مستقیم اش ندارد و گویی برای انسان هایی بیان شده که بر آنها دوره های متعدد فکری و اندیشه گی گذشته است. به دیگر سخن کسی می تواند مخاطب اینجا سخنان اقای ملکیان باشد که سال ها در این موارد تفکر کرده و تامل ورزیده است و چنین پاسخی برای مخاطب اولیه اش نه تنها مفیده به فایده نیست بلکه ممکن است موجبات یاس و ظلم پذیری بیشتر نیز باشد و این مهمترین نکته است که آقای ملکیان گویا رعایت نکرده است. به گمانم پاسخ مناسب به چنین شرایطی می تواند توصیه هایی با مضامین ایستادگی و عزت نفس و رفتاری محکم و قاطع باشد.
البته این به این معنا نیست که پاسخ آقای دکتر ملکیان خالی از فایده و معرفت است بلکه سخنان ایشان نشان از درک عمیق ایشان دارد اما همانگونه که عرض شد به نظر برای مخاطب مستقیم بی معنی و غیر قابل درک و باور است.

۲۰ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

رویت خداوند

گاهی فکر می کنم خدایی را که نمی شود دید و با وی سخن گفت چگونه توقع ایمان از انسان دارد؟ به نظرم از اساس این ادعا اشتباه است که خداوند ایمان بی نشانه را از کسی خواسته باشد و قطعا برای هر کسی که وی را بخواهد و بخواند چیزی عرضه خواهد کرد.
گفتگوی جالبی در نهج البلاغه میان امام علی -ع- و یکی از یارانش نقل شده در باره دیدن خدا. جالب این است که امام نیز خدایی را که نشود دید، شایسته پرستیدن نمی داند.


وقد سأله ذِعلبٌ الیمانی فقال: هل رأیت ربّک یا أمیرالمؤمنین؟ فقال علیه السلام :
أَفأَعْبُدُ مَا لا أَرَى ؟
قال: وکیف تراه؟
قال: لاَ تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ، وَلکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِِْیمَانِ،
«ذغلب یمانى‏»از امام پرسید:«اى امیر مؤمنان آیا پروردگارت را دیده‏اى؟»امام در پاسخش فرمود:پس من کسى را مى‏پرستم که ندیده باشم؟پرسید چگونه او رامشاهده فرموده‏اى؟ »امام پاسخ داد:

چشمها هرگز او را آشکارا نمى‏بینند،اما قلبها با نیروى حقیقت ایمان وى را درک میکنند،

پس امام نیز این قاعده را تایید کرده اند که ایمان پس از معرفت است و معرفت نیازمند روئیت و دیدار و نشانه است حال این دیدار همانطور که گفته شده فوق طاقت چشم ها و ابصار است.

ادامه خطبه بدین شرح است:

قَرِیبٌ مِنَ الاََْشْیَاءِ غَیْرُ مُلاَمِسٍ، بَعِیدٌ مِنْهَا غَیْرُ مُبَایِنٍ، مُتَکَلِّمٌ بِلاَ رَوِیَّةٍ07، مُرِیدٌ بِلاَ هِمَّةٍ صَانِعٌ لاَ بِجَارِحَةٍ لَطِیفٌ لاَ یُوصَفُ بِالْخَفَاءِ، کَبِیرٌ لاَ یُوصَفُ بِالْجَفَاءِ بَصِیرٌ لاَ یُوصَفُ بِالْحَاسَّةِ، رَحِیمٌ لاَ یُوصَفُ بِالرِّقَّةِ، تَعْنُو…7 الْوُجُوهُ لِعَظَمَتِهِ، وَتَجِبُ الْقُلُوبُمِنْ مَخَافَتِهِ.

به همه چیز نزدیک است اما نه آنطور که به آنها چسبیده باشد،از همه چیز دور است اما نه‏آنچنان که از آنها بیگانه باشد،سخن مى‏گوید اما نه اینکه قبلا نیاز به اندیشه داشته باشد، اراده مى‏کند اما نه اینکه پیش از آن نیازمند به فکر و تصمیم باشد صانع و سازنده است اما نه‏با اعضاء و جوارح،لطیف است اما نه اینکه‏«مخفى‏»باشد،بزرک و قدرتمند است اما نه‏اینکه جفا کار باشد.بینا است ولى نه با حس باصره،و رحیم است اما نه به این معنى که نازکدل‏باشد چهره‏ها در برابر عظمتش خاضع،و قلبها از هیبتش مضطربند!.

نهج البلاغه - خطبه 179 - ترجمه مکارم
۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۲:۰۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

گفتگوی سکوت

فرض کنید پس از مرگ، برتراند راسل متوجه وجود خداوند بشود و در این بین گفتگویی میان وی و خداوند در گیرد. من سعی کرده ام چندین بار این گفتگو را برای خودم تصور کنم و گرچه به نظرم سوال ها واضح اند اما فکرمی کنم پاسخ ها بیشتر به سکوت یا لبخند ختم می شوند.
راسل: پس تو وجود داشتی
خداوند: هستم
راسل: چطور شد که از تو نشانه ای نیافتم؟ و چرا عقل من تو را در نیافت؟
خداوند : سکوت
راسل: دلایلی که بر له تو بود همه سست و پر خلل بودند و من قانع نشدم که تو وجود داری
خداوند : لبخند می زند
راسل: چگونه است که عاقلان و حکیمان تو را در نمی یابند و جاهلان و کوته فکران به تو ایمان دارند؟
خداوند : سکوت می کند و بعد لبخد می زند

لحظات میان خداوند و راسل به سکوت و آرامش می گذرد. راسل در تلاش برای تفسیر سکوت های خداوند به سکوت روی آورده است.

۰۸ آبان ۹۵ ، ۲۱:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس