پیامبران کسانی بودند که تجربه حضور خداوند را به بالاترین شکل درک کردند و خداوند در زندگی آنان نه در حجاب و اختفا که در کنار و حاضر بود. بر این اساس آنان واجد ایمانی شدند که خللی در آن قابل تصور نبود و سایه تردیدی در آن راه نداشت. در پی آن ادیان مختلفی در جهان پدیدار شد که در آنها پیامبری خبر از ارتباطی خاص و ویژه با خداوند می داد و به جهت گرویدن بدان از مفهومی به نام " ایمان " سخن پدید آمد.
به نظر می رسد که لازمه ایمان، درک و برخورداری از چنین ارتباطی است به نحوی که شخص مومن لازم است که خداوند را به تجربه دریابد و اگر چنین نشود آیا می توان انتظار هیچ ایمانی را داشت؟ می توان چیزی را پذیرفت که در درون هیچ نشانه ای در تایید آن وجود ندارد؟ و به خدایی ایمان آورد که هیچ سخنی و نشانه ای بر بنده اش نازل نکرده است؟ به گمان من پاسخ منفی است چرا که چنین ایمان و اعتقادی حتی اگر وجود داشته باشد در اثر تلقین، ترس و یا محیط زندگی به آدمی رسیده است و چگونه می توان چنین ایمانی را توجیه کرد؟ روایتی در کتب حدیث از پیامبر –ص- خطاب به امام علی –ع- نقل شده است که ایشان از ایمان مردم آخرالزمان ابراز شگفتی کرده و از اینکه مردم به سیاهی بر روی سپیدی ایمان می آورند متعجب شده است(1). این روایت نشان می دهد که ایمان داشتن بایستی مبتنی بر تجاربی خاص و ویژه باشد و خداوند را بایستی با نشانه ای و تجربه ای درخور درک کرد و ایمانی که فاقد این ویژگی ها باشد حقیقتا شگفت انگیز است.
اکنون پرسش جدی این است که آیا ایمان آوردن بدون داشتن چنین تجاربی امکان پذیر است؟ و آیا اخلاقا پیروی از چیزی که نمیدانیم هست یا نیست رواست؟
نقل مشهوری از روزهای پایانی زندگی برتراند راسل شده و ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگاری که اگر پس مرگ دریافتید که خدا وجود دارد، چه خواهید کرد؟ می گوید که بدو خواهم گفت چرا نشانه های تو این اندازه کم در جهان وجود داشت؟ و چرا نشانه ای و حادثه ای در جهان قرار ندادی تا من بتوانم وجود ترا درک کنم؟ ( نقل به مضمون)
به نظرم همه حرف همین است که خدا را نمی توان بی دلیل و بی نشانه باور کرد و بدو مومن شد. چه اینکه چنین ایمانی فریبکاری با خویشتن است.

پ.ن :
1- یَا عَلِیُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَیَاضٍ (یَا عَلِیُّ ثَلَاثَةٌ یُقْسِینَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصَّیْدِ وَ إِتْیَانُ بَابِ؛‌ )
یا علی! بدان که شگفت انگیزترین مردم از نظر ایمان و عظیم ترین آنان از حیث یقین، مردمی هستند که در آخرالزمان خواهند بود، و حجت خدا نیز از آنان پنهان است و آنان به سیاهی که روی سپیدی (نوشته شده) است، ایمان دارند.(ی علی! سه امر باعث قساوت قلب می‌شود؛ گوش سپردن به لهویات و به دنبال شکار رفتن و به خانه پادشاهان در آمدن.)
شیخ صدوق، کمال الدین، ص288