در تلاش برای فهم و تحلیل چرایی و چگونگی پدیدار شدن " داعش " دست کم  دو تحلیل تک عاملی را این روزها می بینیم. یکم تحلیلی است که با مسبب دانستن اسلام به عنوان یک دین، ریشه ظهور داعش را در احکام شریعت و آموزه های اسلامی می بینند و گروهی که داعش را محصول سیاست های عامدانه و یا پیامدهای غیر عامدانه سیاست کشورهای غربی در منطقه می دانند.
به نظر من آنچنانکه در پدیدار شناسی هر فرقه و گروه و اجتماعی نمی توان دلخوش به یک عامل بود شخصا مخالف هر دو تحلیل فوق هستم و به نظرم هر دو مغرضانه و ناشی نوعی نگاه متعصبانه به این موضوع است.
در مرتبه نخست کسانی که مدعی اسلام به عنوان مسبب اصلی این پدیده هستند بایستی دقت کنند که در میان مسلمانان اندیشه های بسیار و تفاسیر و قرائت های زیادی وجود دارد و آنچه داعش از آن دم می زند نه تنها تفکر علمی و مردمی نیست بلکه کاملا برعکس بوده و نمایندگان این ستخ از تفکر همیشه زورمداران و دولت های خودکامه بوده اند و اغلب تفکرات آنها قدرت طلبانه و با تکیه بر جدایی مسلمانان از دیگر انسان ها و نفی برادری و نوع دوستی بشر است که در میان مسلمین بسیار مهجور است هرچند که این روزها صدای بلندی دارد. به این نکته دقت کنید که بیشتر قربانیان داعش نه از دیگر ادیان که از مسلمانان بوده است . از این نکته گذشته مبناهای تئوریک مورد ادعای داعش به هیچ روی قرانی و اصیل نیستند و برگرفته از احادیث دست چندم و خیال پردازانه است که به مذاق قدرت طلبان و برتری طلبان خوش می اید.
و البته کسانی که علل پیدایش داعش را در دولت های غربی می پندارند به این نکته توجه ندارند که تا زمینه رشد چنین تفکراتی موجود نباشد نمی توان از بیرون نیرویی خاص وارد کرد که اینگونه به هدف بنشیند بایستی پذیرفت که احادیث موجود بسیار بسیار فضای مسموم و باورهای مجعول و خیالی را در ذهن خوانندگان می نشانند و چه بسیار مفسده که از این احادیث سر زده و کماکان خواهد زد.