بر خلاف آنچه که این روزها تلاش می شود که عبارت مبهم و غیر واقعی " مرد=زن " را با صدایی بلند بر جامعه حاکم سازد، من فکر می کنم در هیچ یک از جنبه ها نمیتوان این دو را مساوی دانست ( البته این بحث شامل حقوق شهروندی نمی شود که البته از این نظر بایستی و باید که این دو را برابر دانست ). از جمله این مسائل من مایلم خداشناسی زنانه را بیشتر و بیشتر دریابم. من گمان می کنم خداشناسی زنانه و مردانه بسیار متفاوت است و گرچه می توان متصور بود که خداشناسی در هر فردی نسبت به فرد دیگر می تواند متفاوت باشد اما به نظرم خداشناسی زنانه اختلافاتی اساسی با نوع مردانه آن دارد.
رابطه ای که زن ها با خدا دارند، رابطه ای بسیار نزدیکتر و ساده تر از رابطه مردانه مشابه آن است. عمده تصورات زن ها از خدا، بی پیرایه تر و ساده تر و صمیمی تر و البته امید بخش تر از رابطه عمدتا پیچیده مردان با خداست. البته در این رابطه نیاز داریم که کمی دقیق تر سخن بگوییم که در حوصله این نوشته کوتاه نیست .
باری آنکه من شخصا گاهی به خداشناسی زنانه رشک می برم که به نظرم از خداشناسی مردانه اش بسیار عملگرا تر و ره گشا تر است بر خلاف نوع مردانه آن که عمدتا نظری، پیچیده و گرفتار بن بست و تنگنا است.