من معتقدم که تبیین خداباورانه از جهان، تبیینی بسیار پیچیده و حیرت انگیز است. بر خلاف تبیین های مادی انگارانه که پیچیدگی های آن قابل فهم و توضیح است، اما تبیین خداباورانه -به معنای در نظر گرفتن موجودی بسیار شگفت و پیچیده در راس نظام آفرینش - نه تنها پیچیده است که گاهی درک پیچیدگی هایش قابل توضیح هم نیست و ساعت ها فلسفیدن لازم دارد تا بتوان طرح بحث آن را شروع کرد. از طرفی بایستی اعتراف کرد که رابطه ما آدمیان یا شاید همه موجودات با خداوند، بسیار گنگ، نامفهوم و تبیین ناشدنی می نماید.
به نظر می رسد که با ورود خداوند به عرصه ی فکری هر کسی، هم او تبدیل به بزرگترین راز و سرّ وی می شود. خداوند را نمی توان تنها در یک باور خشک تصور کرد. وقتی شما خداباور شده اید و بنا به هر دلیلی پای در مسیر خداباوری گذاشته اید، پس خداوند بزرگترین و قَدَر ترین مساله زندگی شماست. مساله ای که از اغاز تا انجام با شماست و شما را احاطه می کند و بر ذهن و زبان شما روان و جاری است.