به نظر من پدیده " نزول قرآن " و ظهور اسلام با رهبری پیامبر اسلام -ص- ، یک پاسخ با صدای بلند است به چند دغدغه مهم و ذاتی انسان ها که کم و بیش هر انسانی آنها را با خود حمل می کند.
اولین دغدغه ما نه آغاز که انجام است و میل به این که سرانجام ما چه خواهد شد؟ و به کدام ماوی آرام خواهیم گرفت؟ قرآن در این مورد بسیار زیاد سخن گفته و خبرهایی داده که سرانجام انسان ها به کدامین جایگاه خواهد بود.
دومین سوال مهم شاید پدیدار شدن هستی و انسان باشد که قرآن در این باب تئوری خود را بیان کرده و به واقع پاسخی برای این سوال نیز داشته است.
البته نمی توان در هر دو سوال فوق از معرفی موجودی بنام خداوند چشم پوشی کرد که منشاء حیات و زندگی معرفی شده است و همه کارها به طرز شگفت انگیزی به او باز میگردد.
اما یکی دیگر از مهمترین مسائل بشری که قرآن تلاش کرده در باره آن با بشر سخن بگوید، مساله اندوه و رنج و خوف است. خداوند بارها تاکید کرده که ایمان به خدا و دینداری، زداینده غم ها و خوف هاست و کسانی در کنار ایمان به کارهای نیک می پردازند، حقیقتا خوف و حزن از آنها دور خواهد شد.
این مساله مهم است که گاهی با خود بیاندیشیم که ایمان و مسلمانی ما تا چه اندازه مایه آرامش و شادی ماست؟ من گمان نمی کنم آنچه که اکنون بنام دین در کشور ما رایج است، نشانی از شادی و آرامش برای مومنین داشته باشد بلکه پیوسته بر درگیریهای ذهنی و روحی تالم انگیز مومنین می افزاید و آنان را سوگواران همیشگی تاریخ ساخته است. من عقیده دارم دینداری باید نتیجه اش این باشد که به هر شخص مومن بیاموزد که از غم ها و اندوه های روزگار که اجتناب ناپذیر اند، گذر کرده و به سویه های بهجت انگیز و شادی اور زندگی رهسپار شود. مومن غمگین، روح ایمان و دین و ایمان به خدا را در نیافته است .