می توان به این حقیقت معترف بود که تعصب و اخلاق دو مفهوم ناسازگار با هم هستند بدین معنی که هرچه در فرد و گروهی میزان تعصب بالا باشد، اخلاق نحیف و بی جان می شود. گروه های متعصب ملی گرا یا مذهبی، کمترین اصول اخلاقی را نیز پایبند نیستند. در این روزها آنقدر رفتارهای غیر انسانی از گروه های متعصب مسلمان دیده ایم که ذکر آن تنها تکدر خاطر به همراه دارد و بس. به نظرم تعصبات قومی و ملیتی نیز سرنوشتی مشابه دارند. اما پرسش این است که چرا این دو مفهوم " تعصب " و " اخلاق " اینگونه نسبت به هم بی مهرند؟ به نظرم پاسخ نسبتا روشن است . به نظرم آنگونه که من در می یابم این ناهمنشینی و تباین به تعریف این دو واژه بر میگردد.
تعصب در کنه و ریشه خود به معنای خود ، عقیده و منافع خود را به شدت خواستن و پاسداری کردن از آن ها در حالی که اخلاق در اصل و عمق معنای خود به مفهوم دیگری را محترم شمردن و منافع، حقوق و اعتقاد دیگری را در نظر گرفتن است. با این نوع تعریف از اخلاق و تعصب شاید دلیل این همه بی اخلاقی در جامعه مسلمانان روشن شود. و بهتر در یابیم که چرا آنها بدین راحتی حاضر به تعدی و تجاوز به جان دیگران می شوند و مفتخرانه آن را فریاد می کشند.