جای تاسف دارد که بیشترین ظلم و نفرت پراکنی را مسلمین از طرف همدیگر
دریافت می کنند. از قتل و ترور و فتواهای کشتار و بمب اندازی و بمب گذاری
گرفته تا لشکر کشی های مرگبار و تحریم و محاصره شهر ها برای رسیدن و ماندن
در قدرت یا دیگر اهداف پلیدی که گاه البته با بلندگوی آزادی و تقرب به خدا
جار زده می شود.
قبلا زیاد در باره مسمومیت متون حدیثی مسلمانان نوشته
ام و هرکسی که کمی اشنایی با متون کهن اسلامی داشته باشد می داند که چه
فضای خوفناک و شرم آوری بر این نوشته ها حاکم است. بدتر از همه اصرار
بسیاری از مسلمین و محیط های علمی انان به اخذ دین صحیح از دل احادیث است
که شرایط را اینگونه وخیم می کند.
به نظر من در زمان حاضر، مسلمانی و
دینداری به شدت تابع متحیر بودن و تردید داشتن است. این بدین معنی است که
انسان باید هر لحظه در نبرد میان راست و ناراست باشد و پیوسته نسبت به حق و
ناحق بودن اعمال و اعتقاداتش باشد. قیاس همیشگی دین و اخلاق نبایستی
هیچگاه از سوی هیچ دینداری ترک شود. متاسفانه هرگاه در جامعه مسلمین نگاه
می کنید و اعمال جنایتکارانه ای می بینید ، می توانید مطمئن باشید که در
اینجا اخلاق کنار نهاده شده و یقین کاذب و بی اخلاق جایگزین آن شده است. به
جز چنین رویکردی نمی توان اینچنین بی رحمانه کشت و کشت و راحت لبخند زد و
ادامه حیات داد.
شاید انگشت شمار باشند کسانی که پس از سال ها تردید و
جستجو به وادی یقین و ایمان قلبی می رسند که اولین نشانه آن خوش دلی و
مهربانی و محبت است نه این چهره های شیطانی خشمگین که رگ گردنشان از به
اصطلاح کفر و شرک دیگران باد کرده است.