ابوسعید ابالخیر مریدان را به سماع وا میداشت. او در توجیه این رفتار می گفت که سماع و رقص موجب هدایت انرژی سالکان طریق شده و جسم آنان را شاداب می سازد. مولانا نیز هم خود سماع می کرد و هم به تبع وی مریدان. یکی از عمده دلایل مولانا برای سماع، زدودن کبر و غرور از خویشتن آدمی است. گرچه سماعی که مولانا بدان التفات داشت، علتی فراتر از این هم داشت اما عمده انگیزه او برای سماع کردن، زدودن سنگینی نخوت و غروری بود که برای خویش قائل شده بود.
برای خود من تماشا کردن نوعی خاص از رقص دلپذیر است خصوصا رقصی که فارغ از نمایش های سخیف جنسی باشد. بر خلاف آنچه که اکنون رایج است، من رقص را یک نمایش جنسی نمی دانم و برای آن شان متفاوتی قائل هستم. (البته به ظاهر این از ویژگی های عصر حاضر است که همه مفاهیم و موضوعات را رنگ بوی جنسی و سکسی می دهد.)
گفته اند در سماع مولانا آن دستی که رو به سوی بالا دارد، سمبلی از دریافت معنا از دریای نامتناهی فیض خداوند است و آن دستی که رو به پائین است نمادی از هستی بخشی خداوند به کل هستی و ما فیها است. از این سخن مشخص می شود که رقصیدن دارای چه معانی بلندی است که امروزه شاید نادیده انگاشته می شود.