بالای رخت خوابم دودکش بخاری است که هر صدایی را از بیرون منتقل می کند. باران که می بارد، صئای برخورد قطرات باران بر پیکره ی دودکش، به سان لالایی مادر می شود، آرام و راضی. به دلخوشی ام بدل شده و بسیار دوست اش می دارم. به نظرم به وضوح تاویل این آیه است:
إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّیُطَهِّرَکُم بِهِ وَیُذْهِبَ عَنکُمْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَلِیَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ
به یاد آورید] هنگامى را که [خدا] خواب سبک آرامش بخشى که از جانب او بود بر شما مسلط ساخت و از آسمان بارانى بر شما فرو ریزانید تا شما را با آن پاک گرداند و وسوسه شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را محکم سازد و گامهایتان را بدان استوار دارد
سال های دراز، بارش باران نشانه ای از رضایت پروردگار داشت و بخل آسمان، گونه ای از قهر خداوندی تلقی می شد. باران مقدس بود و باید برایش روزها به نماز ایستاد . اکنون اما در این جهان به اصطلاح راز زدایی شده نمی دانم باران و خداوند و ما در چه رابطه ای هستیم اما هرچه که هست هنوز برای من بارش باران، خوشنودی و هبه ی خداوند را معنی می دهد.