گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

۱۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

رویای احساس...

گفتم که بر خیالش راه نظر ببندم
گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید... حافظ

قصه برخی از احساس ها و افکار، قصه خیال محبوب حافظ است که از هر دری که بتواند بر جسم و جان آدمی وارد می شود. یافتن ماوایی برای آن گاه محال می نماید. زندگی ما برخورد با همین احساس هاست. عشق ها و غم ها و همچنین شادی های ما ، همه زندگی ما را تشکیل می دهند. به واقع به نظر من انسان هرچه می کند برای یافتن احساسی خوشایند تر است. عقل ما جز محافظی بر احساسات ما نیست و پاسدار ما در یافتن حس های بی نظیر است. احساس، آرزوهای ما را می زاید و ما زنده به رسیدن بدان ها هستیم...

۰۶ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

مولانا و درد موسیقی

مولانا هشت قرن پیش با شنیدن صدای کوفتن پتک ها بر سندان به رقص در آمد. مطربان رقص وی را تا ساعاتی چند تداوم بخشیدند. مولانا درمان موسیقی را که می شنید، در رقصیدن و سماع کردن می یافت. شور و حرارتی که در آن جنس از موسیقی بود، درمانش طرب و رقص و سماع بود. موسیقی امروز اما دنیای دیگری بر ما گشوده است. نواهای اسرار آمیزی که بیش از حس طرب و رقص، حس سر و رمز و سیر را در ما بر می انگیزد.
من نمی دانم اگر مولانا امروز موسیقی ما را می شنید چه می کرد اما حتم دارم علاج این موسیقی رقصیدن نیست. اگر مولانا باخ را می شنید یا هنرمندی کیتارو،کلایدرمن و ویوالدی را در می یافت چه بر سر وی می امد. موسیقی که هیچ راه گریزی جز سکوت و تسلیم ندارد...

۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۳:۲۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس