گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

زمان و تجربه ملال...

تا کنون این شخصیت شگفت انگیز رو در کلاه قرمزی ندیده بودم. " گیگیلی " شخصیتی منحصر به فرد است که بدلیل کندی بیش از حد وی زمان همیشه یسیار دیر و آرام بر وی و اطرافیانش می گذرد. نمونه ای دیالوگ های رد و بدل شده بین وی و آقای مجری :

-گیگیلی پدر و مادرت خوبن؟
* بله خوبن البته من روزای آخر قبل از عید اونا رو ندیدم چون رفته بودن تو اتاق خودشون و من هم تو اتاق خودم بودم...

گیگیلی به نظر من تجسمی از " ملال " و توقف زمان است که گاهی ما آدمیان مبتلای آن می شویم. ملال هرگاه رخ می نمایاند، زمان را در بند خویش می کند و آدمی را در زنجیر کسالت و پژمردگی می افکند.
همه ی ما کم و بیش تجربه ی ملال را سر گذرانده ایم و عجیب است این " زمان "، معمای شگفت انگیز زندگی و حیات ما آدمیان که هر آینه ما را به سمت و سویی مرموز و غریب می کشاند.


۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

تورات و یهوه...

خدای تورات، خدایی بسیار پیچیده و شگفت انگیز است. گاه آنچنان سخت و گاه نرم خو است. ایاتی از تورات دید یهوه را به شدت محلی توصیف می کنند. پیش می اید که همه چیز را فقط برای یهود می خواهد و حتی ظلم به دیگر مردمان را بلا مانع می داند. اصرار عجیب بر ختنه کردن و قربانی برای خداوند نیز در سرتاسر تورات رخ می نمایاند. از طرفی فرمان های ده گانه تورات سرشار از مهر و عدالت و نیک سرشتی است. اینکه تورات در قرونی از تاریخ هیچ نشانی نداشته حرف تازه ای نیست اما چنگ زدن به تحریف و تغییر - گرچه بسیار محتمل است - نمی تواند راه گشای ما در فهم شخصیت یهوه باشد.
یهود به دلیل ایه ای که امر می کند نام یهوه جز در مسائل مهم برده نشود، نسبت به ادای کلمه یهوه بسیار محتاط و خائف هستند. نقل شده که در زمان سوفریم ها هر هفت سال یک مرتبه تلفظ نام یهوه را به برخی از شاگردان تعلیم می داده اند و این رسم باعث شده است که تلفظ دقیقی از یهوه در دست نباشد.
خلاصه اینکه تورات و یهوه نیز مانند هر اثر دیگری، رنگ بشری به خود گرفته است به نوعی که گاهی میان متن و تعبیر یا تفسیر فاصله بسیاری دیده می شود. نزدیکی به متن شاید با توجه به فاصله زمانی که از موجودیت متن ایجاد شده است کمی پیچیده و غیر شفاف باشد اما شاید بتوان با بررسی های دقیق تاریخی تئوری هایی ارائه داد که بیشترین نزدیکی به واقعیت را داشته باشند.

۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

جهان رویای من...

جهان رویای من هر آن مقدار که زیبایی ببیند، فراخ و گسترده می شود و شخصیت های آن رنگ و بوی تازه تری به خویش می گیرند. دیدن زیبایی همان درک زیبایی است که گاه از استماع شعری زیبا یا قطعه ای دل انگیز از یک موسیقی است. شخصیت های جهان رویای ما هرچه فربه تر شوند، آدمی را بیش از پیش به دنیای خیال و رویا نزدیک می کنند و دلبستگی های عاطفی اش را شدید تر می سازند که گاه از شدت دلبستگی به توهم سر می زند. آدمی هر آنچه دارد از خیال است. این عالم رویاهای ماست که خطوط اصلی زندگی ما را ترسیم می کند. خیال پردازی های مان است که شعر می شود و رویاهایمان است که ما را در فضای بی کران هستی در جستجوی کسانی همچون خویش می کشاند و پی در پی فضا پیما می سازد.
زندگی ما ، تلاشی بی وقفه برای همسانی عالم خیال و واقع است و حسرت ما آن خیال هایی است که عالم واقع لایق آنها نبوده است.

۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

همزاد

قطعاتی از موسیقی هستند که حجم معنای آن بسیار فربه و عظیم است. موسیقی هم آغوش شعر است بدون اینکه ظهورشان در زمانی یکسان اتفاق بیفتد. گاه شعری سترگ شما را به یاد قطعه ی ماندگار موسیقایی می اندازد بدون آنکه موجودیت آنها مرتبط با هم باشند و این عجیب نیست اگر بگوئیم هر شعری برای خود همزادی از موسیقی دارد. چه بسا که شعری از مولوی همزادی از باخ را با خود همراه کند و این تجربه ای است که هرکه مانوس ایندو باشد، زمانی در خواهد یافت...

۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۰۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

خانواده ایرانی...

عده ای به درستی معتقدند که سریال های عمدتا طنز ایرانی از زنان چهره ای مخدوش، بی منطق، کند ذهن و پوشالی ساخته و می سازند. این ادعا به نظرم همانطور که گفتم کاملا صحیح است و حقیقتا همین انفاق در فراورده های تلویزیونی ما به عنوان سریال می افتد. اما مطلب مهمی که از آن چشم پوشی شده است این است که مردان مصور در این سریال ها نیز دست کمی از زنان همدوش خود ندارند و چه بسا سرگذشتی بسیار خفت بار را در فیلم ایفا می کنند تا تن به خواست همان زنان دهند. این جای تاسف بسیار دارد که سازندگان فیلم و سریال های وطنی، تحقیر خانواده ایرانی را مستمسک خود قرار داده اند تا به هر قیمتی جذب مخاطب کنند. ابتذال فرهنگی چیزی است که نویسندگان و کارگردانان وطنی از آن به عنوان سوژه پر مخاطب یاد می کنند و شما فراورده ای را نمی بینید که خالی از چنین تلقی مفتضحانه از خانواده ایرانی اعم از مرد، زن و فرزند باشد.

۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

خدا، طبیعت، انسان...

زلزله اخیر در نپال بار دیگر ذهن آدمی را به بازاندیشی در رابطه ما بین خداوند، شر،  انسان ها و طبیعت وا می دارد. اینکه سهم هر یک از آنها در بوجود آمدن یک بلا و مصیبت چقدر است را نمی توان به سادگی و بدون اتخاذ دیدگاه خاص کلامی و فلسفی بیان کرد. به هر صورت چیزی که این میان  به فراوانی دیده می شود، وجود گروه بسیاری از انسان های بی تقصیر در این بین همچون کودکان است که لاجرم در این میانه دعوا، قربانی می شوند. بدون تردید بخش عظیمی از این مشکل بدلیل نبود ساز و کارهای ایمنی ساختمان است اما به هر صورت حتی در همین مورد نیز گروه های زیادی موثر هستند که کودکان و بی گناهان در بین آنها جایی ندارند.

۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۲۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

صورت و سیرت...

شاید تنها استنباطی که از حرکت مضحک " سفرهای استانی " دارم این باشد که نوعی یادآوری عبور سلاطین از شهری به شهر دیگر در دوران کهن است. به نظرم خود حاکمان کنونی ایران نیز جز این فکری نمی کنند و آنها نیز خود و مردم را در رابطه ی سلطان و رعیت می پندارند. خوابی گران بر سرتاسر سرزمین ما سایه افکنده است. شاید برخی از مردم و مسئولین ما تصور می کنند که همنشینی وزرای ما با حکومت های زورمند جهان، نشانه ی شباهت عملکرد و یا داشتن سنخیت رفتاری است که پر واضح اشتباه می کنند. در هیچ یک از سطوح حقیقتا هیچ شباهتی وجود ندارد. نه در رفاه، نه در سطح آموزش نه در مسائل حقوق بشری و نه در نوع رابطه حاکمان با مردم. فاصله ما بیش از آن است که بتوان با چند نشست آن را نزدیک تصور کرد. کشور ما خواب است و خاموش. حاکمان ما با وعده های هر روزینه، مردم را فقط به تحمل این نوع از زندگی عادت می دهند. اسم ها و لحن ها تغییر کرده اند اما فکر ها و عملکردها، خیر.

۲۷ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

ضروریات...

این ابیات را بخوانید تا به نیکی دریابید که جلال الدین رومی تا چه اندازه ضروریات را بی معنی می داند و دست قدرت خداوند را در تمامی امور هستی باز می گذارد. وی نه تنها قائل به ضرورت و طبع نیست بل مثال می آورد که طبیعیات نیز واجد شعور هستند.

آتش ابراهیم را دندان نزد
چون گزیده‌ی حق بود چونش گزد

ز آتش شهوت نسوزد اهل دین
باقیان را برده تا قعر زمین

موج دریا چون بامر حق بتاخت
اهل موسی را ز قبطی وا شناخت

خاک قارون را چو فرمان در رسید
با زر و تختش به قعر خود کشید

آب و گل چون از دم عیسی چرید
بال و پر بگشاد مرغی شد پرید

هست تسبیحت بخار آب و گل
مرغ جنت شد ز نفخ صدق دل

کوه طور از نور موسی شد به رقص
صوفی کامل شد و رست او ز نقص

چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز
جسم موسی از کلوخی بود نیز

۲۶ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

دریای بی انتها...

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿82﴾
چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مى گوید باش پس [بىدرنگ] موجود مى شود (82)

بررسی این دست از ایات قرآن، ما را به نوعی ادبیات ویژه قرآنی رهنمون می سازد. ادبیاتی که نباید با دیگر دسته های موضوعی قرآن آن را خلط کرد.
هنگامی که می گوید باش، پس می شود، مراد از این دارد که آنچه که هستی نام دارد فقط و تنها فقط یک دلیل دارد و آن همان التفات خداوند است. یعنی همه هستی فقط به لطف یک نظر خداوند بر آن است که اینچنین هست شده و جان و قوت گرفته است.
این مساله از پایه های تعالیم قرانی است که بر آن تاکید بسیاری شده است. همه هستی را لطف الهی دانستن و دل به محبت خداوند بستن ما را کمک می کند تا وارد رابطه ای ویژه با خداوند شویم یعنی رابطه ای که نمی توان همتای آن را سراغ داشت یا به عنوان مثال ذکر کرد. بر خلاف بسیاری از تفاسیر که وجود این آیه را نوعی قدرت نمایی خداوند برای ارعاب بشر می دانند، به نظر من ماجرا کاملا متفاوت است . این دست از ایات از قصد برای تبیین رابطه انسان با خداوند نازل شده اند تا انسان را به دل بستن به خداوند که منبع لایتناهی فیض و بخشش و بودن است رهنمون سازد. این رابطه ای است که بطور قطع بی همتاست. دستی که از سوی خدا به سمت انسان دراز است بیش از آنکه برای مرعوب کردن او باشد، برای فتح قلب اوست برای آنکه او را با خویشتن الفت داده و از دریای بی انتهای محبت اش انسان را سیراب سازد.

---------------------------------------
پ.ن : ترجمه آیه از آقای فولادوند

۲۳ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

از سهراب...

اشعار سهراب سپهری حقیقتا گاه آنچنان مسحور کننده است که آدمی را روزها درگیر خویش می کند. زاویه متفاوت و بسیار لطیفی که سهراب دارد باعث شده اشعارش همیشه دلنشین باشند همچنین نگاه اخلاق مدارانه وی به انسان ها و پدیده ها از وی شاعری در خور تحسین ساخته است. شعر زیر یکی از اخلاقی ترین اشعار سپهری است که نگرش متفاوت وی به انسان ها و پدیده ها را نمایان می سازد.

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...
خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ ...
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند
ابر را پاره خواهم کرد
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ،سایه ها را با آب ،شاخه ها را با باد
و به هم خواهم پیوست،خواب کودک را با زمزمه زنجره ها
بادبادک ها به هوا خواهم برد
گلدان ها آب خواهم داد ...
خواهم آمد ،سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت

۲۰ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس