گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

آنچه خوبان همه دارند...

داشتم با خودم فکر می کردم که در مورد امام حسین (علیه السلام) چه بنویسم که کلیشه ای و تکراری نباشد یا اینکه گفته نشده باشد یا لااقل کم گفته شده باشد. به نظرم عظمت شخصیت وی موجب شده تا متفکران و نویسندگان توجه زیادی به وی و حرکت ایشان داشته باشند و این مواجهه انصافا پر از تحلیل های خوب و غنی است که در این بین صورت گرفته و سخت است که بتوان سخن نویی پیرامون ایشان گفت.
به نظرم می آید که ما شیعیان عمدتا تصور اشتباهی در باره امامان خود داریم. شاید به نظر بیاید که استراتژی و روش همه امامان به یک گونه است اما تاریخ در مورد امام حسین و امام حسن -علیهما السلام - حکایت دیگری دارد. به نظر می آید امام حسین -ع- شخصیتی بلندپرواز داشته اند و امام حسن (ع) شخصیتی آرام و درونگرا بوده اند. می توان از برخی متون تاریخی نتیجه گرفت که نوع مواجهه ی این دو عزیز، با پیشنهاد صلح معاویه چه اندازه متفاوت بوده است. امام حسین (ع) بنا بر یک سری نقل های تاریخی از حادث شدن صلح ناخرسند بوده اند اما گرچه می توان بنا به یک سری قرائن تاریخی دریافت که خود امام حسن(ع) نیز از این معاهده چندان راضی نبوده اند ، اما نمی توان تصور کرد که نظرات این دو عزیز با هم یکسان بوده باشد. این را گفتم چرا که گمان می کنم مهم است که ما به یکایک امامان بزرگوار خود ، ابتدا بایستی به چشم یک انسان نگاه کنیم و بپذیریم که انسان ها می توانند متفاوت فکر کنند و متفاوت نیز عمل کنند و این مستقیما به خلق و خوی آنها بر میگردد.

اما امام حسین (علیه السلام) به نظرم واجد صفاتی است که آنچه خوبان همه دارند را یکجا داشت. ایشان جدای از خلق و خوی نیک و سخاوت و بخشنده گی اش، حقیقتا یک جوانمرد بودند.
ایشان حتی در آخرین شب زندگی خود نیز از اصول اخلاقی شان گذر نکردند و به اطرافیان خود متذکر حق الناس شدند و فرمودند اگر کسی از شما بدهکار است، واجب آن است که قرضش ادا شود. و البته مردانگی ایشان به هنگام شب و خاموش کردن چراغ ها برای اینکه اگر کسی پشیمان شده یا ترسیده و ... بتواند بدور از شرم دیدار ایشان، ایشان را ترک کند و بدنبال زندگی خود برود. مهم تر اینکه ایشان در روز واقعه تفاوتی میان فرزندان خود و اصحابشان قائل نشدند و همه را به یک چشم نگریستند و برخلاف بسیاری از امرا، بدنبال فدایی و جان نثار نبودند.
شهریار بسیار بجا اشاره دارد که :
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب
که عَلَم کند به عالم شهدای کربلا را

بله حقا ایشان ابوالعجایب هستند که در حالی که شرع و عرف راه زنده ماندن را بدیشان عرضه می کنند، ایشان راه سربلندی و ظلم ناپذیری را انتخاب می کند و حرکتی می کند بالاتر از شرع و بالاتر از عرف و فراتر از فقه و مصلحت.
در پایان به نظرم ذکر این نکته بسیار مهم است که پاسخ ما شیعیان* به حرکت ایشان، چنانچه همین عزاداری های موجود باشد، باید گفت که ما همه چیز را باخته ایم و از دریا فقط کف روی آن را دیده ایم و شناخته ایم. خوب است که درصدی از مرام ایشان را در رفتار خود داشته باشیم که گریه را باید بر خود کنیم و نه بر ایشان.

--------------------
پ.ن : البته من گمان می کنم امام حسین (علیه السلام) شخصیتی فرا دینی و و فرا مذهبی است و معتقد نیستم که ایشان مختص شیعیان است بلکه هرجوانمردی در عالم از ایشان می تواند الگو بگیرد و به ایشان احساس تعلق و نزدیکی کند.

۰۱ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

ایمان و غم ؟

به نظر من پدیده " نزول قرآن " و ظهور اسلام با رهبری پیامبر اسلام -ص- ، یک پاسخ با صدای بلند است به چند دغدغه مهم و ذاتی انسان ها که کم و بیش هر انسانی آنها را با خود حمل می کند.
اولین دغدغه ما نه آغاز که انجام است و میل به این که سرانجام ما چه خواهد شد؟ و به کدام ماوی آرام خواهیم گرفت؟ قرآن در این مورد بسیار زیاد سخن گفته و خبرهایی داده که سرانجام انسان ها به کدامین جایگاه خواهد بود.
دومین سوال مهم شاید پدیدار شدن هستی و انسان باشد که قرآن در این باب تئوری خود را بیان کرده و به واقع پاسخی برای این سوال نیز داشته است.
البته نمی توان در هر دو سوال فوق از معرفی موجودی بنام خداوند چشم پوشی کرد که منشاء حیات و زندگی معرفی شده است و همه کارها به طرز شگفت انگیزی به او باز میگردد.
اما یکی دیگر از مهمترین مسائل بشری که قرآن تلاش کرده در باره آن با بشر سخن بگوید، مساله اندوه و رنج و خوف است. خداوند بارها تاکید کرده که ایمان به خدا و دینداری، زداینده غم ها و خوف هاست و کسانی در کنار ایمان به کارهای نیک می پردازند، حقیقتا خوف و حزن از آنها دور خواهد شد.
این مساله مهم است که گاهی با خود بیاندیشیم که ایمان و مسلمانی ما تا چه اندازه مایه آرامش و شادی ماست؟ من گمان نمی کنم آنچه که اکنون بنام دین در کشور ما رایج است، نشانی از شادی و آرامش برای مومنین داشته باشد بلکه پیوسته بر درگیریهای ذهنی و روحی تالم انگیز مومنین می افزاید و آنان را سوگواران همیشگی تاریخ ساخته است. من عقیده دارم دینداری باید نتیجه اش این باشد که به هر شخص مومن بیاموزد که از غم ها و اندوه های روزگار که اجتناب ناپذیر اند، گذر کرده و به سویه های بهجت انگیز و شادی اور زندگی رهسپار شود. مومن غمگین، روح ایمان و دین و ایمان به خدا را در نیافته است .

۲۵ مهر ۹۴ ، ۲۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

طالبان اندوه...

غم و اندوه را نباید هیچ زمانی طلب کرد و به استقبال آن نباید رفت. اندوه حس نامبارکی است که باید از آن دوری جست و مشتاق آن نبایستی بود. من تعجب می کنم که مردم ما اینچنین به سراغ سویه های سوگواری و ماتم می شتابند. مردمی که اینچنین مشتاقانه روزهای معمولی را برای خویش پر از سوگ و ماتم می کنند، نباید هم سهمی از شادی و لذت حیات و زندگی ببرند. البته که سراسر زندگی آنها اندوه است و افسردگی و استرس و ...
حقیقتا مورد عجیبی است که مردم بدنبال کسان و محافلی هستند که آنان را بگریانند و در غم و ماتم فرو برند، غافل از اینکه اینگونه روح و روان خود و جامعه را به شکل ناخوشایندی میخراشند و میخلند.

۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

بازی خسران...

قرآن آیاتی بدین مضمون دارد که انسان ها و مردم همیشه در حال بازی و سرگرمی اند و سرشان گرم بازی است. منظور از بازی در اینجا در مقایسه با کاری مهمتر و اصیل است که آدمی آن را واگذاشته و به بازی کردن روی می آورد.
این موضوع در کشور داری ما بسیار مشهود است. حتما همه به نحوی خبر دار شده اید که ماه محرم طی روزهای آتی فرا خواهد رسید و از هم اکنون و حتی چندی قبل، کشور به حالت آماده باش برای این ماه در آمده است. مراسم های عروسی با عجله برگزار می شود و کارها به شتاب و با دقتی کم به پیش می رود. حکومت و دولت همه فضای شهر ها را پر از شرایط ویژه این ایام کرده اند.
حقیقتا تاسف انگیز است که کار و بار یک کشور معطوف به انجام یک سری مراسمات بی ربط و بی فایده می گردد.
حاکمیت ما نیز همانگونه که قرآن مثال می زند، کارهای مهم را وا نهاده و به بازی و سرگرمی مشغول است.
زمانی به محرم
زمانی به مراسم دهه فجر و قس علی هذا.
در کشور ما هر روز موضوعی و بهانه ای برای گذران وقت هست. کشور به پیش نمی رود اصلا برنامه ای بدین منظور وجود ندارد بلکه حاکمیت ما نفت و گاز می فروشد و بازی می کند و چند روز دیگر بازی محرم برای مملکت ما آغاز می شود و تکرار مکررات و هدر رفت سرمایه ها به سیاق گذشته و این داستان ادامه دارد...

۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

فریاد استیصال...

اصرار می کند که جامعه ایران، یک جامعه کاملا مذهبی است و بر این نکته به سختی پای می فشارد به گونه ای که حاضر نیست در این مورد هیچ چون و چرایی بشنود.
بله من دردش را خوب می فهمم. بیان آرزوها با صدای بلند و چشم بستن بر این حقیقت که جامعه ایران به آن معنی مورد نظر وی، چندان دینی و مذهبی نیست و احتمالا تا 20 سال آینده اکثریت مردم به نگرش های سکولار مابانه روی خواهند کرد. البته تصور می کند این اتفاق قابل جلوگیری است اما شخصا اطمینان دارم که جلوی این اتفاق را نمی توان گرفت و فریاد های وا اسلامای آنها بی ثمر خواهد بود.

-------
پ.ن : البته باید دانست که رویکرد سکولار مابانه داشتن به معنی ترک دینداری نیست بلکه دینداری مفهومی است که بسیار گسترده است و می توان رویکردی سکولار داشت اما دیندار بود و ماند. منتها این نوع دینداری به نظر اکثر روحانیون و مسلمانان سنتی که دینداری را بصورت آدابی و فریضه ای می فهمند، تفاوت چندانی با رویگردانی از دین ندارد.

۱۷ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

عاقبت خاطره ای خواهیم شد...

این مدت سریال فرار از زندان رو از یکی از کانال ها هر شب نگاه می کردم البته برای بار دوم، چرا که قبل تر ها آن را دیده بودم. از همان ابتدای باز بینی دوباره، به صحنه آخر فیلم فکر می کردم. با خود کلنجار می رفتم که آیا این صحنه را ببینم یا نه؟ صحنه از این قرار است که چهار سال از مرگ مایکل، قهرمان داستان می گذرد و همه اعضای گروه، با هم به آرامگاه او می روند و شاخنه گلی و یک کاردستی کوچک را آنجا گذاشته و می روند. برای من تماشای این صحنه بسیار دشوار بود. خیلی زود همه می روند و دوربین از آرامگاه مایکل دورشدن آنها را نشان می دهد. حس بسیار ناخوشایندی داشتم از دیدن این صحنه. حسی توام از اندوه و ترس. تصویری از تنهایی و ترس از فراموش شدن و خاطره شدن. دردناک خواهد بود اگر ما فقط قرار است خاطره شویم در ذهن چند نفر فراموش شویم در دل زمین. حقیقتا بسیار غم انگیز است ...

۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۲:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

داعش و آرامش

داعش و هم مسلکانش، تا آنجا که سخن از مرگ و کشتن و خونریزی است، برنامه و ایده دارند. هنگامه جنگ و اشوب و نا امنی، داعش و هم قطارانش معنی دارند. اما به محض شروع آرامش و سکون و امنیت، داعش و داعشیان دچار سکوتی مرگبار می شوند آنها نه ایده ای برای صلح دارند و نه برنامه ای برای پیشرفت و بالندگی. از اساس بوی نیستی و مرگ می دهند. هیچگاه نخواهند توانست بر شهر و دیاری مسلط شده و زندگی را جاری سازند. به هر جا که در آیند، تا آن هنگام که هستند می کشند و خون میریزند چرا که بدون آن حرفی برای گفتن ندارند و تمام می شوند. در فضای دور از جنگ و آشوب، داعش محو می شود و گروندگانش از آن روی می گردانند و همچو درخت خشکیده ای حیاتش به انتها می رسد. دعش و تفکر داعشی در بستری از دشمن تراشی ها و جنگ طلبی ها و نفرت پراکنی ها متولد و رشد می یابد. هر زمان که بجای نفرت و دشمنی به هم احترام گذاردیم، داعش و داعشیان را خشکانده ایم، و زندگی را جاری ساخته ایم. داعش و داعشیان رو به تباهی هستند و پشت به احترام و محبت. زندگی و حیات و پیشرفت، از جاده دوستی و گفتگو و احترام می گذرد. برای زندگی کردن باید گفت و شنید و دوست داشت و عشق ورزید.

۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

پاسخ های چندگانه

به نظرم سوالی در این بین وجود ندارد که تنها یک پاسخ داشته باشد. ساده ترین سوال ها که شاید با یک جمله بله یا خیر پاسخ داده می شوند نیز دارای یک فرض و شرط مستتر درون خود هستند یعنی پاسخ هر سوال در ساده ترین وجه خود نیز با شرط و اما و اگر همراه هست. این را می توان فهمید که مواجهه ما در سوالات عظیم تا چه میزان پیچیده خواهد بود و هر چه میزان دقت و ظرافت ما بالاتر باشد، پاسخ هایی به مراتب پیچیده تر و گسترده تر خواهیم داشت و این شاید باعث شود انسان در یک سردرگمی ناشی از فعالیت ذهنی بسیار بالا فرو رود تا جایی که نتواند پاسخ هیچ سوالی را بیابد.

۲۹ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

اصالت ذهن یا معنا؟

من تصور می کنم که هیچ دلیلی وجود ندارد که حس یک خالق اثر، بهتر و یا والاتر از احساس مستمعان یا بینندگان آن اثر باشد. حتی به نظرم گاهی احساس های کاملا متفاوتی در این میان وجود دارد. شاید اگر موسیقی دانان از کارهای هم مطلع نبودند، چه بسا کارهای مشابهی در این عرصه اتفاق می افتاد. گاهی حس می کنم اگر تابلوی مونالیزا را داوینچی نمی کشید، چه بسا دیگری می توانست آن را به تصویر در آورد. اصالت در اینجا با دهن بشری نیست یا به نظرم نمی تواند باشد بلکه اصالت با معناهایی است که خویش را به اذهان مستعد عرضه می کنند.

۲۶ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس

تنهایی عمیق...

از عمیق ترین و ناخوشایند ترین تنهایی ها، آن است که در حضور افراد اتفاق می افتد. گویی دردناک ترین پارادوکس هستی را بر روح و جان ادمی می نوازند. این نوع از تنهایی راه گریز از آدمی می ستاند و وی را در جایی صعب گرفتار می آورد. تنهایی با کَسان، همچو گرسنه ماندن روی سفره است که به واقع رنج مضاعفی دارد. کاش بگسلد این همه پیوند های بی اثر که طلب تشنگی را از آدمی می ربایند. به قول مولانا باید طالب بود و در پی چیزی گشت که آن مطلوب را به سوی ما می آورد.

آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست

تا نزاید طفلک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او

رو بدین بالا و پستیها بدو
تا شوی تشنه و حرارت را گرو

۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی مقدس